Dictiornary-Farsi | Training makes the memory absorb more. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
Training makes the memory absorb more.	آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.


Other Matches

He who makes no mistakes makes nothing . <proverb>	آن کس اشتباه نمى کند که کارى انجام نمى دهد .
absorb	تحلیل بردن مستغرق بودن
absorb	کاملا فرو بردن
absorb	فرا گرفتن جذب شدن
absorb	فرو بردن
absorb	در آشامیدن
absorb	درکشیدن
absorb	مکیدن
absorb	مجذوب شدن در
absorb	آشامیدن
absorb	جذب کردن
marginal propensity to absorb	تمایل نهائی به جذب
What makes you ask that ? Why do you ask ?	چطور مگه؟
makes	ساخت ترکیب
That makes it even.	این به آن در
What makes you ask that ? Why do you ask ?	چطور مگه ؟
makes	تاسیس کردن
makes	حالت
makes	درست کردن ساختن اماده کردن
makes	طرح کردن
makes	ساختمان ساخت
makes	گاییدن
makes	واداریامجبور کردن
makes	ساختن
makes	بوجود اوردن
makes	درست کردن
makes	باعث شدن
makes	تصنیف کردن
makes	سرشت
makes	نظیر
makes	شبیه
makes	ترکیب
makes	رسیدن به ساخت
makes	پیمودن
makes	باعث شدن وادار یا مجبورکردن
makes	قرار دادن
makes	تهیه کردن طرح کردن
makes	خلق کردن
one of the makes lawful	محلل
Many a little makes a mickle .	قطره قطره جمع گرددوانگهی دریا شود
She fabricates them. she makes them up .	اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
This is more like it. Now this makes sense.	حالااین شد یک چیزی
it makes a t. difference	تفاوت خیلی زیادی نمیکند
to makes suit	در خواست کردن
the person who makes	مکره
see in the past makes saw	فعل see در گذشته sawمیشود
he makes most noise	او از همه بیشتر صدا یا
he makes most noise	میکند
the person who makes	to another force to inorder therat a something do
He makes faces.	او دهن کجی میکند.
What one loses on the swings one makes up on the r. <proverb>	آنچه کسى در بازى تاب از دست مى دهد روى بازى چرخ و فلک بدست مى آورد .
he makes occasional mistakes	گاه گاهی اشتباه میکند
he makes a living with hispen	بانویسندگی گذران میکند
he makes rings round them	دست انهارا از پشت می بند د
haste makes waste	تعجیل موجب تعطیل است
haste makes waste	ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
It makes my stomach turn [over] . <idiom>	دلم را به هم میزند. [اصطلاح روزمره]
It makes me sick just thinking about it!	وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
practice makes perfect	کار نیکو کردن از پر کردن است
practice makes perfect	کارکن تا استاد شوی
Now you are talking. That makes sense.	حالااین شد یک حرف حسابی
practice makes perfect <proverb>	کار نیکو کردن از پر کردن است
A still tongue makes a wise head. <proverb>	لب بر سخن بستن ,فرزانگى آورد .
It makes ones hair stand on end .	موبرتن آدم راست می شود
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb>	صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
To break a habit makes one ill. <proverb>	ترک عادت موجب مرض است .
Smoking makes you ill and it is also expensive.	سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
Absence makes the heart grow fonder. <proverb>	جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
A happy heart makes a blooming visage. <proverb>	قلب شاد,چهره را بشاش مى سازد .
Sea [mountain] air makes you hungry.	هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
training	تعلیم و تمرین
training	کاراموزی
training	اموزش
training	ورزش کاراموزی
training	اموزش دادن
training	تعلیم
training	پرورش
training	آموزش عملی
training aid	وسیله کمک اموزشی
escape training	گریزاموزی
sensitivity training	حساسیت اموزی
teacher training	تربیت معلم
training college	دانشسرا
training cycle	مرحله اموزش
training center	مرکز اموزش
training cycle	سیکل اموزشی
training circular	نشریه اموزش
training camp	اردوی امادگی
toilet training	اموزش اداب توالت رفتن
scout training	پیشاهنگی
reconditioning training	اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
military training	تعلیم نظامی
military training	اموزش نظامی
in serving training	اموزش ضمن خدمت
reward training	اموزش با پاداش
training wall	دیواره راهنما
integrated training	اموزش توام
omission training	حذف اموزی
on the job training	اموزش ضمن کار
manual training	دوره اموزش هنرهای دستی
personnel training	اموزش کارکنان
job training	اموزش شغلی
training bill	برنامه اموزشی
preservice training	کاراموزی پیش از خدمت
in house training	برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
deputy for training	معاونت اموزشی
training locations	مکانهای آموزشی
basic training	اموزش مقدماتی
bowel training	اموزش دفع
potty-training	تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع
training suit	لباسورزشی
training set	ستلباسبچهگانه
weight training	بدن سازی
voluntary training	اموزش داوطلبانه
unit training	اموزش یکان
basic training	تعلیمات ابتدایی
avoidancae training	اجتناب اموزی
toilet-training	از قنداق درآوردن
on-the-job training	آموزش ضمن خدمت
annual training	اموزش سالیانه
armory training	اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
to undergo training	در یک دوره آموزشی شرکت کردن
assertive training	جرات اموزی
character training	پرورش منش
circuit training	انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
training school	اموزشگاه حرفهای
training program	برنامه اموزش
training publication	نشریات اموزشی
training publication	مدارک اموزشی
training gear	گردونه در سمت
training facilities	تاسیسات اموزشی
training school	کاراموزگاه
training ship	کشتی اموزشی
training table	میز ناهارخوری در اردو
training facilities	محلهای اموزشی
circuit training	تمرین دایرهای
unit training	اموزش یکانی
transfer of training	انتقال اموزش
training track	مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
concurrent training	اموزش همزمان
training time	زمان تمرین
training distance	مسافت تمرین
training manual	راهنمای اموزشی
In the long run fatty food makes your arteries clog up.	در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
rehabilitation training center	مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
sensitivity training group	گروه حساسیت اموزی
mobile training team	تیم اموزشی سیار
basic combat training	اموزش رزم مقدماتی
active duty for training	اموزش زیر پرچم
graphic training aid	چارت اموزشی
advanced unit training	اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
disciplinary training center	دارالتادیب
code training set	دستگاه اموزش مرس
advanced individual training	اموزش تکمیلی انفرادی
disciplinary training center	مرکز اموزش زندانیان نظامی
basic unit training	اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
athletic training room	اطاق پزشکی- ورزشی
computer based training	تربیت مبتنی بر کامپیوتر
graphic training aid	پوسترهای اموزشی
army training program	برنامه اموزش نیروی زمینی
graphical training aids	چارت
army training test	راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
graphical training aids	چارت اموزشی
army training program	برنامه اموزش نظامی
army training and evaluation program	برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
As part of my training, I spent a year abroad.	درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
Regular training strengthens the heart and lungs.	ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb>	سحرخیز باش تا کامروا باشی
memory	حافظه
immediate memory	حافظه فوری
memory	فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
in memory of <idiom>	به صورت رایگان
to the memory of	به یادبود
memory	حافظه دستگاه کامپیوتر
memory	خاطره
memory	یاد
memory	یادگار یاد بود
volatile memory	حافظه فرار
constructive memory	حافظه سازا
volatile memory	حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
virtual memory	حافظه مجازی
subtract from memory	دکمهکمکنندهازحافظه
memory recall	دوبارهخوانیحافظه
memory key	کلیدحافظه
memory cancel	پاککردنحافظه
add in memory	اضافه کردن به حافظه
within living memory	به یاد دارند
commit to memory	حفظ کردن
within living memory	تا انجا که مردمان زنده
upper memory	کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
cache memory	فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory	یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
cache memory	بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
core memory	حافظه هستهای
memory button	دکمهحافظ
to escape one's memory	از خاطر رفتن
to commit to memory	ازبرکردن
EDO memory	MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
EDO memory	فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است