Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
Other Matches
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
input/output file
داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
send off
همراهی
send off
ایین بدرود ودعای خیر
send off
حرکت اسبها از دروازه شروع
send out
اعزام
send up
بزندان فرستادن
send away for
سفارش دادن
send up
<idiom>
حکم به زندان انداختن کسی
send out
صادر کردن
send out
فرستادن
send out
اعزام کردن
to send off
مشایعت کردن
send-up
زندانی کردن
send-up
بزندان فرستادن
send up
زندانی کردن
send off
اخراج بازیگر
send-off
مشایعت کردن
send-off
همراهی
send
مرخص کردن
send
ارسال داشتن
send
اعزام داشتن
send out
دادن
send
روانه کردن
send
فرستادن
send
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
to send off
فرستادن
send-off
اخراج بازیگر
send-off
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off
ایین بدرود ودعای خیر
send only
فقط فرستادنی
send off
مشایعت کردن
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
send down
اخراج کردن
to send off
فرستادن
to send one to the right about
کسی را روانه کردن
to send one to the right about
عذر کسی را خواستن
to send out
برگ کردن
send in
رهسپار کردن
send down
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
send away
جواب دادن
send away
روانه کردن
to send upon an e
مامور سفارت کردن
to send upon an e
به سفارت اعزام کردن
send in
فرستادن
send
ارسال نمودن
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
to send out
برگ دادن
to send down
بیرون کردن
to send away
اعزام داشتن
to send away
روانه کردن
send away for something
<idiom>
تقاضا نامه نوشتن
send on
جداگانه فرستادن
send
گسیل داشتن
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
send a letter
کاغذ بدهید
send a letter
نامهای بفرستید
send on duty
مامور کردن
send back
پس فرستادن
send back
برگرداندن
to send back
برگرداندن
send it by post
با پست انرا بفرستید
to send back
پس فرستادن
send in one's paper
استعفای خود را دادن
to send out an odour
بو دادن
clear to send
ترخیص به ارسال
to send for a person
عقب کسی فرستادن
to send for a person
پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send mad
دیوانه کردن
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to send someone packing
کسیرا روانه کردن
to send someone packing
عذر کسیراخواستن
to send to glory
کشتن
to send to glory
راحت کردن
to send to grass
زمین زدن
to send to grass
بچرافرستادن
to send to the press
برای چاپ فرستادن
to send word
پیغام دادن
to send for a person
بی کسی فرستادن
to send down rain
باران فرستادن
to send a message
پیغام د ادن
to send something to my friend
چیزی را به دوستم فرستادن
send yaghting
مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
send round
دور زدن
send round
فرستادن
send sailing
مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
send word
پیغام دادن
send word
خبر دادن
Can you send a mechanic, please?
آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
send someone packing
<idiom>
گفتن ترک کسی
send word for him
پیغام برای او بفرستید
Send them in two at a time .
آنها رادو تا دوتابفرست تو
to send a message
پیام فرستادن
to send word
خبردادن
send-ups
زندانی کردن
Please send me information on ...
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
to send a message to somebody
پیامی به کسی فرستادن
[سیاسی یا اجتماعی]
send-offs
حرکت اسبها از دروازه شروع
request to send
تقاضای ارسال
please send me the p papers
خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
send-offs
مشایعت کردن
send-ups
بزندان فرستادن
send-offs
همراهی
send-offs
اخراج بازیگر
send-offs
ایین بدرود ودعای خیر
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
keyboard send receive
صفحه کلید ارسال- پذیرش
To drive (send) somebody mad.
کسی را دیوانه کردن
automatic send/reciever
ارسال و دریافت خودکار
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
Can you send a breakdown lorry, please?
آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
to send on fools errand
پی نخودسیاه فرستادن
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
to send soldiers into the streets
سربازان را به خیابانها فرستادن
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
صفحه تصویر
screen
روی پرده افکندن
screen
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen
تور سیمی نصب کردن
screen
الک کردن غربال کردن
screen
تور سیمی پنجره توری دار
screen
دیوار تخته حفاظ
screen
غربال
screen
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
اشغالگیر
screen
تیغه
one way screen
اینه یکسویه
screen
انتخاب کردن
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen
سد کردن
screen
escort :syn
screen
پاسیوری کردن
screen
نقاب
screen
صفحه
screen
الک پرده چتر
screen
جدار
screen
جدا کردن
screen
صفحه تلویزیون
screen
پرده سینما
on-screen
که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
on screen
که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
screen
محافظ
screen
پرده پوشش
screen
پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
to screen
[from]
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
screen
پرده
vieming screen
صفحه تلویزیون
brass screen
توری برنجی
viewing screen
صفحه تصویر
light screen
صفحه نور
light screen
پرده نور
On the movie screen.
روی پرده سینما
TFT screen
SCREEN TRANSISTOR FILM THIN
metallized screen
صفحه تصویر الومینیمی
TFT screen
روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop
touch screen
صفحه نمایش لمسی
tilting screen
صفحه نوسان کننده
to screen a scene
در روی پرده نشان دادن
off screen formatting
قالب بندی نامریی
off screen buffer
فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
moving screen
گشتی ممانعتی
magnetic screen
حفاظ مغناطیسی
antisubmarine screen
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
small screen
صفحهتلویزیون
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
band screen
صافی مخازن
flat-screen
تخت
altar-screen
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
split screen
صفحه شکسته
projection screen
صفحهنورافکن
screen case
صفحهنمایش
genetic screen
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
genetic screen
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
bar screen
سرند
bar screen
غربال
screen print
چاپتصویر
luminescent screen
صفحه تصویر روشن
chancel-screen
[پرده ای که محراب را از کلیسا جدا می کند.]
acoustic screen
تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
magnetic screen
سپر مغناطیسی
monitor screen
صفحهنمایشگر
choir-screen
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
bar screen
دریچه مشبک
bar screen
ریچه مشبک
screen window
پوششپنجره
aluminized screen
صفحه تصویر الومینیمی
screen update
بروز دراوردن صفحه
screen capture
جذب صفحه نمایش
radar screen
indicator position plain :syn display radar
radar screen
صفحه تصویر رادار
split-screen
صفحه نمایش تقسیم شده
moving screen
پوشش ممانعتی
split screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen
صفحه شکافته
split screen
صفحه تقسیم بندی شده
split screen
صفحه نمایش تقسیم شده
split screen
صفحه نمایش دوبخشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com