English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (4 milliseconds)
English Persian
Vanished(shattered, dashed) hopes. امیدها ی بر باد رفته
Other Matches
shattered بسیارخسته
to be shattered [British E] از نظر روحی خرد شدن
vanished به صفر رسیدن
vanished بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished ناپدید شدن
vanished غیب شدن
He vanished into the night. در سیاهی شب نا پدید گشت
It vanished into thin air. دود شد ورفت هوا
The guy vanished into thin air . طرف یکدفعه غیبش زد
hopes امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes امیدواربودن
hopes امید
To set ones hopes on something. امید خودرا به چیزی بستن
to lay down ones hopes از چیزی امید بریدن یا دست کشیدن
lay one's hopes on امید بستن به
to entertain hopes [for something] آرزوی رسیدن [به چیزی] را در ذهن خود کردن
to dash one's hopes امید کسی را نا امید کردن
to inspire a personwith hopes روح امید در کسی دمیدن
dashed فاصله میان دو حرف خط تیره
dashed بسرعت رفتن
dashed این علامت
dashed بسرعت انجام دادن
dashed بشدت زدن
dashed پراکنده کردن
dashed خط تیره
dashed علامت زدن
dashed مسیری را ادامه دادن
dashed در سمت مسیرپیشرفتن
dashed خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dashed دو سرعت در تالارسرپوشیده
dashed مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dashed کشتی تهاجمی
to be dashed to the ground از نظر روحی خرد شدن
to be dashed to the ground به نتیجه نرسیدن
to be dashed to the ground متروک ماندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com