English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English Persian
Vote (write) against a proposallll. بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
Other Matches
vote دعا
vote رای دادن
to vote down با اکثریت ارا رد کردن
vote اخذ رای
vote رای
vote of thanks راییکهبهمعنیقدردانیازفردیخاصاست
have a vote حق رای داشتن
vote down به اکثریت اراء رد کردن
right to vote حق رای
to vote in با اکثریت ارا برگزیدن
vote down <idiom> شکست در رای گیری
to vote for any one برله کسی رای دادن
vote با اکثریت اراء تصویب کردن
to vote against a measure برعلیه اقدامی رای دادن
to put something to the vote درباره چیزی رای دادن
to vote plump رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
straw vote اخذ رای غیر رسمی وازمایشی
plurality of vote اکثریت ارا
plural vote رای یک تن در چند حوزه انتخابی
minor vote رای اقلیت
by a unanimity vote به اتفاق اراء
faggot vote رای ساختگی
fagot vote رای ساختگی
give one's vote to به کسی رای دادن
tie vote تساوی اراء
To cast ones vote. رأی خودرا دادن (به صندوق رأی ریختن )
tie vote اراء مساوی
casting vote رای قاطع
vote of confidence رای اعتماد
when will women have the vote? خواهند داشت
when will women have the vote? زنان کی حق رای
vote of censure رای اعتماد
by a majority vote به اکثریت اراء
vote of no confidence راییکهبهمعنیعدم حمایتازگروهیافردیخاصاست
card vote کنارهگیریبهنفعکسی
block vote رایفردیبهگروهی
To put something to the vote. درباره چیزی رأی گرفتن
to vote somebody on the board of directors رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
pc write IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
over write جای نوشت
write up <idiom> مقامی را به حساب آوردن
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write off <idiom> تسویهحساب کردن
over write جای نوشتن
Please write it like this (this way). اینطور بنویسید
write-in وابسته به اینگونه رای
write-in شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
to write out مفصلانوشتن
to write off قلم زدن
to write up ستودن
to write off زود نوشتن وفرستادن
write down ثبت کردن
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
to write off به اسانی نوشتن
write up ستودن
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
write out به تفصیل نوشتن
write this way اینطور بنویسید
write this way این جوربنویسید
write-in رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
to write out بتفضیل نوشتن
write با اب وتاب شرح دادن
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write کسر کردن
write off زود نوشتن
write off قلم زدن
write off حذف کردن
write off مستهلک کردن
write off از دفتر خارج کردن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write up به تفصیل نوشتن
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up ستودن
write-up به تفصیل نوشتن
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write-off زود نوشتن
write-off قلم زدن
write-off حذف کردن
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
asking to write استکتاب
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write نوشتن
write تالیف کردن
write انشاکردن
write تحریر کردن
write ثبت رای کتبی
write-off مستهلک کردن
write-off از دفتر خارج کردن
write رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
write protect شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
Teach him how to write . نوشتن را باو یاد بده
to write in ink بامرکب یاجوهرنوشتن
He can neither read nor write. نه می تواند بخواند نه بنویسد
He cant reade let alone write. خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
ghost-write کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
I have some letters to write . چند تا کاغذ باید بنویسم
to write an exam امتحان کتبی نوشتن
write once read many چند باربخوان
read/write خواندن- نوشتن
write-ups ستودن
write-ups به تفصیل نوشتن
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
type write ماشین نویسی کردن
type write با ماشین تحریر نوشتن
type write ماشین کردن
to write up an accident شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
i write an article مقالهای مینویسم
write-offs زود نوشتن
write-offs قلم زدن
write-offs مستهلک کردن
write-offs حذف کردن
write head نوک نوشتن
write off capital مستهلک شدن سرمایه
write once read many یکبار نویس
write me the result نتیجه را برای من بنویسید
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
he cannot read or write خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
write once read many چند بار بازیاب
write-offs از دفتر خارج کردن
write me every week هر هفته برای من نامه بنویسید
write head هد نوشتن
read/write memory حافظه خواندنی / نوشتنی
Write down your full name and address . نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
read write head نوک خواندن و نوشتن
read/write head نوک خواندن / نوشتن
read/write file فایل خواندنی / نوشتنی
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
It is not any thing to write home about . مردقابلی است
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
write protect tab حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write inhibit ring حلقه ممانعت از نوشتن
write white engine موتور سفید نویس
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
write black engine موتور سیاه نویس
Every one is supposed to know to read and write . فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
read/write head هدخواندن- نوشتن
Write on this side of the paper only. فقط روی این طرف کاغذ بنویس
write permit ring چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
Pass the write thru the key-hole. سیم را از سوراخ کلید رد کن
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com