English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (7 milliseconds)
English Persian
Wait a minute . یک دقیقه مهلت بده
Search result with all words
wait a minute یک دقیقه صبر کنید
wait a minute اندکی صبر کنید
Wait a minute . یکدقیقه صبر کن
Other Matches
to wait کردن دیدنی کردن
wait صبر کردن
wait چشم براه بودن منتظر شدن
wait انتظار کشیدن معطل شدن
wait پیشخدمتی کردن
to wait پیشخدمتی
wait a second یک خرده صبر کنید
wait a second یک دقیقه
wait a second تامل کنید
wait on پیشخدمتی کردن
wait on خدمت رسیدن و خدمت کردن
wait upon پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
to wait خدمت رسیدن
it will p to wait جورهمه مارا اوبایدبکشد
Wait up! صبر بکن! [تا کسی بیاید یا برسد]
wait a second اندکی صبر کنید
wait a little کمی صبر کنید
Would you wait for me, please? ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
wait up for <idiom> به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
to wait for any one منتظر کسی شدن
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
to wait one's leisure منتظرفرصت محال بودن
to wait one's leisure پی فرصت گشتن
wait condition 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
Tell him, he needs to wait for a moment. به او [مرد] بگوئید یک دقیقه صبر کند.
wait a bit اندکی
wait a bit صبرکنید
wait state حالت انتظار
wait state وضعیت انتظار
wait time خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه
wait table <idiom> سرو کردن غذا
lie in wait <idiom> جایی قیم شدن
wait loop پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
Do you think it advisable to wait here آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
I'll show you ! just you wait ! حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
Can you wait until tommorrow? می توانی تافردا صبر کنی ؟
If you wI'll wait a moment. اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
it will pay to wait به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
he made me wait مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
wait time زمان انتظار
zero wait state وضعیت یک وسیله
This will only take a minute. خیلی وقتتون رو نمی گیرم.
This will only take a minute. خیلی وقتتان را نمی گیرم.
up-to-the-minute تازهتریناطلاعات - اطلاعاتدقیقهآخر
minute نسخه دوم پیش نویس
last-minute آخرینلحظه
to minute down یاد داشت کردن
minute گزارش وقایع
minute خلاصه مذاکرات
minute صورت جلسه
minute : بسیارخرد
minute دقیقه
minute یادداشت وقایع
minute کوچک
minute جزئی
minute ریز
minute خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
minute مسوده یادداشت
minute : دقیقه
minute پیش نویس
minute دم
minute ان لحظه
minute پیش نویس کردن
to wait for a favorable opportunity منتظر یک فرصت مطلوب بودن
zero wait state computer کامپیوتر با وضعیت انتظاری صفر
don't wait the dinner for me ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
wait on (someone) hand and foot <idiom> به هر نحوی پذیرایی کردن
last-minute hitch گیریی در لحظه آخر
revs per minute گردش بر دقیقه
revolutions per minute گردش بر دقیقه
revs per minute چرخش بر دقیقه
revolutions per minute چرخش بر دقیقه
revolutions per minute دور بر دقیقه
revs per minute دور بر دقیقه
minute book دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
minute gun توپ سلام
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
minute hand عقربه دقیقه شمار ساعت
line per minute خط در دقیقه
watt minute وات- دقیقه
he rows 0 to the minute او دقیقهای سی پارو میزند
minute glass ساعت ریگی دقیقهای
five minute chess بازی شطرنج 5 دقیقهای
minute book دفتر وقایع
to make a minute of پیش نویس کردن
ampere minute امپر- دقیقه
to make a minute of یاد داشت کردن
revolution per minute دور در دقیقه
minute of angle فاصله یک اینچی روی صفحه هدف
Time and tide wait for no man . <proverb> زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
time and tide wait for no man <proverb> کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
180 strokes a minute ۱۸۰ ضربه در دقیقه
maximal oxygen consumption per minute حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow . بگذار بماند تا فردا
From moment to moment . Every minute. آن به آن ( هر دقیقه )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com