Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other.
زبان همدیگر رامی فهمیم
Other Matches
To speake on different topics.
از هر دری سخن گفتن
To speake in great detail.
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
To speake broken French.
فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
on the same wavelength
<idiom>
هم فکر بودن
wavelength
طول موج
threshold wavelength
طول موج استانه
maximum wavelength
طول موج حداکثر
natural wavelength
طول موج طبیعی
reciprocal wavelength
طول موج وارونه
wavelength selector
طول موج گزین
antenna wavelength
طول موج انتن
wavelength division multiplexing
روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
Now I understand!
حالا متوجه شدم!
understand
دریافتن درک کردن
understand
فهمیدن
i was given to understand
چنین فهمیدم
understand
ملتفت شدن
i do not understand you
سخن شمارانمیفهمم یاملتفت نمیشوم
I see now . I got it now . I understand now.
حالافهمیدم ( متوجه شدم )
understand
رساندن
to give to understand
اگاهی دادن
He gave us to understand that he would help us.
او
[مرد]
وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
to give to understand
فهماندن
I am sorry, I don't understand.
متاسفم، من متوجه نمیشوم.
I could never make her understand .
هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
give to understand
<idiom>
باعث فهم کسی شدن
The doctors cannot understand why I am suddenly so well again.
پزشکان نمیتونن تشخیص بدهند که چرا حال من یکدفعه خوب شد.
I am beginning to realize ( understand ) .
کم کم دارم متوجه می شوم
The full man does not understand a hungry one .
<proverb>
سیر از گرسنه خبر ندارد .
language
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language
زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language
سخنگویی تکلم
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language
در زمان اجرا
language
کلام
second language
زباندوم
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
برنامهای که به عنوان مترجم
language
تبدیل و اجرا میکند
pl. language
زبان پی ال وان
first language
زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language
بصورت لسانی بیان کردن
language
زبان
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
language
لسان
language
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
for a language course
برای یک دوره زبان
language
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language
زبان
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
publication language
زبان نشری
quary language
زبان پرس و جو
query language
زبان پرس و جو
publication language
زبان انتشارات
simula language
زبان سیمیولا
simscript language
زبان سیمسکریپت
semitic language
زبان سامی
rpg language
زبان ار پی جی
reference language
زبان مرجع
redundant language
سخن زائد یازیادی حشووزوائد
simulation language
زبان شبیه سازی
original language
زبان اصلی
native language
زبان بومی
programming language
زبان برنامه نویسی
object language
زبان مقصد
non procedural language
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
objective language
زبان مقصود
non procedural language
زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
official language
زبان رسمی
native language
زبان طبیعی
natural language
زبان طبیعی
parliamentary language
زبان مجلسی
parliamentary language
اصطلاخات پارلمانی
parliamentary language
زبان مودبانه
pascal language
زبان پاسکال
native language
زبان اختصاصی
procedural language
زبان رویهای
program language
زبان برنامه نویسی
program language
زبان برنامه
object language
زبان مقصود
snobol language
زبان اسنوبول
language laboratories
آزمایشگاه زبان
language laboratory
آزمایشگاه زبان
language lab
آزمایشگاه
language lab
زبان
What foreign language do you know?
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
to talk the same language
<idiom>
به یک سبک فکر کردن
[اصطلاح مجازی]
A crash language course .
دوره فشرده آموزش زبان
to talk the same language
<idiom>
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
همدلى از همزبانى بهتر است .
to pick up a language.
<idiom>
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to translate something
[from/into a language]
برگرداندن
[نوشتنی]
چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
to translate something
[from/into a language]
ترجمه
[نوشتنی]
کردن چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
tongue
[language]
زبان
written language
زبان نوشتاری
use foul language
فحاشی کردن
use bad language
فحش دادن
source language
زبان منبع
source language
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source language
زبان اصلی
standard language
زبان متعارف
symbolic language
زبان نمادی
syntax language
زبان تشریح نحو
target language
زبان هدف
target language
زبان مقصود
technical language
زبان فنی
technical language
زبان تخصصی
the persian language
زبان فارسی
the turkish language
زبان ترکی
to fix a language
زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
tone language
زبانهای اهنگی
universal language
زبان فراگیر
mute language
زبان بیزبانی
foul language
دشنام
declarative language
زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
dancing language
زبان رقص
conversational language
زبان محاورهای
computer language
زبان کامپیوتر
computer language
زبان کامپیوتری
compiler language
زبان همگردانی
compile language
زبان کامپایل
common language
زبان مشترک
common language
زبان عمومی
declarative language
زبان اعلانی
declarative language
زبان تشریحی
design language
زبان طراحی
foul language
فحش
formmal language
زبان صوری
formal language
زبان صوری
fabricated language
زبان ساختگی
extensible language
زبان توسعه پذیر
enquiry language
زبان پرس و جو
dumb language
زبان بی زبانی
dumb language
زبان حال
commerical language
زبان تجاری
command language
زبان دستوری
command language
زبان فرمان
ambiguous language
زبان مبهم
algorithmic language
یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
algorithmic language
AL
algorithmic language
زبان الگوریتمی
algebraic language
زبان با مفاد آزاد
algebraic language
زبان جبری
sign language
زبان اشاره
sign language
مکالمه با اشاره
sign language
زبان مخصوص کرها
sign language
زبان علامات
appropriation language
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
apt language
زبان ای پی تی
artificial language
زبان مصنوعی
command language
زبان فرماندهی
comit language
زبان کامیت
basic language
زبان بیسیک
bad language
فحش
bad language
دشنام
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
assembly language
زبان اسمبلی
assembly language
زبان همگذاری
body language
زبان بدن
indelicate language
سخن خارج از نزاکت
indelicate language
سخن زشت
intelligent language
زبان هوشمند
machine language
زبان ماشین
language processor
پردازشگر زبان
apl language
زبان ای پی ال
lisp language
زبان لیسپ
knowledge of a language
دانستن زبانی
language master
اموزگار زبان
language processor
زبان پرداز
language translator
مترجم زبان
language subset
زیر مجموعه زبان
indecent language
سخن زشت
mnemonic language
زبان یادمان
halophrastic language
زبان تک واژهای
grss language
زبان جی پی اس اس
language master
زبان اموز
control language
زبان کنترل
musical language
زبان موسیقی
mechanical language
زبان ماشینی
mute language
زبان حال
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
maternal language
زبان مادری
human language
زبان بشری
graphic language
زبان نگارهای
indecent language
سخن ناشایسته
assembly language instruction
دستورالعمل زبان اسمبلی
language display button
دکمهنمایشگر
low level language
زبان سطح پایین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com