English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. پای این کار باید محکم بایستی
Other Matches
To stand firm. To stick to ones gun. سفت وسخت ایستادن
stick to one's guns <idiom> روی حرف خود ماندن
to stick to one's guns پای کاری محکم ایستادن
to stand to one's guns درجای خودباقی ماندن
You must not relent on this point . You must stand firm. مبادا سر این موضوع شل بیائی
firm واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firm بنگاه
firm ثابت
firm راسخ سفت کردن
firm استوار محکم
firm کارخانه موسسه بازرگانی
firm تجارتخانه
firm شرکت
firm استوار کردن
firm پابرجا
to break a firm ورشکست شدن یک شرکت
nonprofit firm بنگاه غیر انتفاعی
nonprofit firm موسسه غیر انتفاعی
A firm voice . صدای محکم
As firm as a rock . به محکمی آهن ( سنگ )
dominant firm واحد تجارتی مسلط
commercial firm تجارتخانه
competitive firm بنگاه رقابتی
two input firm بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
firm offer پیشنهاد ثابت
commercial firm شرکت تجارتی
firm clay خاک رس مرطوب
firm offer پیشنهاد قطعی
representative firm بنگاه تولیدی نمونه
guns منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
guns تفنگ
guns ششلول
guns توپ
guns لوله توپ
guns توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
guns سرنگ امپول زنی و امثال ان
guns دستگاه تزریق
guns تیراندازی کردن
guns تپانچه
guns اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
guns تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns پرس
guns تلمبه
guns تفنگ الکترونی
guns تلمبه دستی
Firm muscles ( flesh ) . عضلات (گوشت ) محکم
head of business firm رئیس تجارتخانه
To walk with firm steps . با قدمهای محکم راه رفتن
turret guns توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
guns free توپها اتش باختیار
sub-machine guns تیربار خودکار
the forth bristled with guns توپهای ان در مانندسیخ هایی بودکه به هرسوراست شده باشد
machine guns مسلسل
machine guns به مسلسل بستن
machine guns تیربار
machine guns به تیربار بستن
machine guns به مسلسل بستن مسلسل
turret guns توپهای برجک
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine guns تیربار دستی
grease guns تلمبه ی گریسکاری
turret guns توپهای برجک دار
She shook my hand with a firm clasp . با من دست محکمی داد
A steadfast(firm, staunch) friend. دوست پر وپا قرص
Tie a rope in a firm knot . طناب را گره محکمی زدن
long range guns توپهای دورزن یا دور رس
to blow great guns سخت وزیدن
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions . توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
matter امر
what is the matter جه خبر است چه موضوعی است چیست چه شده است
matter اهمیت
matter ذات
matter امر قضیه
matter مطلب چیز
no matter اهمیت ندارد
matter موضوع
no matter چیزی نیست
matter مهم بودن اهمیت داشتن
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter مشکل یا مساله قابل بحث
matter قالب
What is the matter with you? چته ؟
matter ماده
matter جسم
matter کالا
for that matter <idiom> به همان علت
matter <idiom> مهم بودن
to e. into a matter مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
it does not matter عیب ندارد چیزی نیست
it does not matter اهمیت ندارد
in this matter در این امر
in this matter دراین امر
in this matter در این باب
What is the matter? موضوع چه است؟
What is the matter? چه خبر است؟
matter ماهیت جوهر
the f.of the matter حقیقت امر
no matter how he has done it هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
matter of course بدیهی نتیجه منطقی
matter of course چیز طبیعی
matter of course چیز عادی
matter of موجبات گله گزاری
What's the matter? موضوع چیه؟
i a with you on that matter من در ان موضوع با شماموافق هستم
That's quite another matter. این که کاملا موضوع دیگری است.
for that matter از ان باب
what matter? چه اهمیت دارد
to go into the matter به این مطلب رسیدگی کردن
no matter <idiom> صرفنظر
In this matter در این بابت [قضیه]
does it matter to you ایا برای شما اهمیت دارد
to have no say [in that matter] پاسخگو نبودن [در این قضیه]
matter of course <idiom> عادت،راه عادی،قانون
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
matter wave موج مادی
matter on hand موضوع بحث
matter of couurse چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
the matter is perplexed موضوع درهم است
the matter is perplexed مطلب پیچیده است
tellurian matter ماده زمینی
that is a matter of habit موضوع عادت است
printed matter مواد چاپی
printed matter اوراق چاپی
printed matter مطبوعات
post matter محمولات پستی
post matter چیزهای پستی
white matter ماده سفید
the matter in hand موضوع مورد بحث
anti matter ضد ماده
that is a matter of habit کار عادت است
interstellar matter ماده بین- ستارهای
fluoresent matter ماده فلوئورسان
bituminous matter ماده قیری
front matter پیش گفتار
gospel of matter انجیل متی
grey matter بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
as a matter of fact حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
gray matter ماده خاکستری
to inquire into a matter کردن
coloring matter رنگ
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
matter in hand موضوع مورد بحث
matter and form جوهر و عرض
conservation of matter بقای ماده
front matter مقدمه
coloring matter ماده رنگ
to inquire into a matter مطلبی را باز جویی
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
matter of fact بطور واقعی
matter of fact حقیقت امر
to suggest it is appropriate to do so [matter] پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
the point [of the matter] اصل مطلب
When wI'll the matter come up for discussion ? موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
A matter of expediency . یک امر مصلحتی
matter-of-fact حقیقت امر
matter-of-fact بطور واقعی
subject matter مطلب موضوع
root of the matter اصل مطلب
subject matter موضوع اصلی
matter-of-fact <idiom> چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
matter of fact <idiom> چیزی واقعا درست باشه
to regard something as a matter of course چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . عیب ندارد
We must inquire into this matter. درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
The fact of the matter is. . . . . . . حقیقت امر اینست که ...
Does it matter if I dont come ? اشکالی دارد اگرنیایم ؟
What is the matter with you ? what ails you? شما را چه می شود
It doesnt matter. it is nothing. چیزی نیست ( عیب ندارد )
matter on hand مانحن فیه
stick چسبیدن
stick فرورفتن
to stick on [to] چسباندن [روی چیزی]
to stick up گردن فرازی کردن
stick to your last یا از حدخود بیرون نگذارید
stick around درنگ کردن
to stick up تندنوشتن
stick to your last برشته خود بجسبد
to stick something چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick around تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
to stick up for پشتی کردن
to stick up for دفاع کردن از
stick out اصرار کردن
stick out پیش امدگی داشتن
stick out جلو امدن
to stick up مقاومت کردن
stick out متحمل شدن
to stick together نسبت بیکدیگروفادار بودن
stick تردیدکردن
stick چسباندن
stick پیچ درکار تحمل کردن
stick الصاق کردن چوب
stick الصاق تاخیر
stick چسبناک
stick وضع چسبندگی
stick چماق
stick وقفه
stick سوراخ کردن نصب کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com