Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 158 (8 milliseconds)
English	Persian
You name it , they have it in thes department store.	هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
Other Matches
department store	فروشگاه بزرگ
department store	فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
thes a	امروزعصر
thes a	امروزبعدازفهر
department	وزارت
department	کرسی
department	بخش اداره
department	حوزه کمیته
department	اداره
department	قسمت
department	وزارت خانه
department	قسمت هیئت
department	سازمان
Not my department. <idiom>	من مسئول نیستم.
department	اداره گروه اموزشی
department	بخش
department	قسمت شعبه
department	دایره
department	حوزه
medical department	اداره بهداری
purchasing department	دفتر خرید
deck department	قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
fire department	اداره اتش نشانی
intelligence department	ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است
medical department	قسمت بهداری
legal department	اداره حقوقی
civil department	تشکیلات کشوری
department of defense	وزارت جنگ
department of defense	وزارت دفاع
deck department	قسمت اداری ناو
department of publications	اداره انطباعات
department of state	وزارت خارجه
criminal i. department	اداره اگاهی
department of state	وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
subsistence department	اداره کارپردازی وخواربارارتش
department of the army	وزارت نیروی زمینی
department of the enterior	وزارت کشور
department of the navy	وزارت دریاداری
department of trusteeship	اداره سرپرستی
department of trusteeship	اداره قیمومت
department of war	وزارت جنگ
department of publications	اداره نگارش
navy department	admiralty
department stores	فروشگاه بزرگ
State Department	وزارت برون مرز
intelligence department	اداره اطلاعات
Treasury Department	اداره خزانه داری [ در آمریکا]
responsible department	بخش مسیول
advisory department	بخش مشاوره
education department	اداره آموزش و پرورش
government department	وزارتخانه دولت
ENT department	بخش گوش و حلق و بینی [پزشکی]
department stores	فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
State Department	وزارت امور خارجه
war department	وزارت دفاع
service department	قسمت خدمات
securities department	اداره اوراق بهادار
sales department	بخش فروش
sales department	قسمت فروش
sale department	قسمت فروش
sale department	بخش فروش
purchasing department	قسمت خرید
service department	بخش خدمات
porotocol department	اداره تشریفات
war department	وزارت جنگ
tobacco department	اداره دخانیات
supply department	کارپردازی
in store <idiom>	آماده بوقوع پیوستن
in store	موجود
in store	اماده
in store	اندوخته
store of value	منبع ارزش
to store up something	انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
store	مغازه بزرگ
store	حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
store	انباره کردن
store	انبار ناو
store	انبارکردن
store	ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
store	سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
store	ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store	ثباتی درCPU که حاوی آدرس محل بعدی دستیابی است
store	انبارکردن اندوخته
store	واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
store	دخیره کردن
store	سیستم ارتباطی پست الکترونیکی که پیام را پیش از ارسال مجدد ذخیره میکند
store	اندوختن
store	می باقی می ماند
store	دکان ذخیره
store	انباره
store	انبار
store	مغازه دکان
store	ذخیره اندوخته
store	موجودی
store	فروشگاه
store	مخزن
store	اندوختن انبار کردن
store	ذخیره
d. store	مغازه بزرگ
store	ذخیره کردن
Department of the Interior [American E]	دفتر وزارت داخله
Department of the Interior [American E]	دفتر وزارت کشور
casuality department [British E]	اتاق عمل اورژانس
affiliation with the department of defen	مامور به وزارت جنگ
heat treating department	دپارتمان عملیات حرارتی
finger print department	اداره انگشت نگاری
affiliation with the department of defen	زیرامر وزارت جنگ
criminal investigation department	اداره اگاهی
backing store	انباره پشتیبان
store-rooms	انبار خانگی
store-rooms	انبار
internal store	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
store-rooms	جای انبار کردن
local store	ذخیره محلی
magnetic store	حافظه یا منبع مغناطیسی
general store	فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
main store	حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main store	حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
chain store	فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
bonded store	انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
control store	انباره کنترل
capacitor store	انباره خازنی
bonded store	انبار گمرک
beam store	انبار پرتویی
external store	انباره خارجی
two level store	انباره دو سطحی
store room	انبار
store room	جای انبار کردن
sand store	انبار ماسه
store and forward	انبارش و ارسال
store and forward	ذخیره و ارسال
store room	انبار خانگی
The store across the street.	فروشگاه آنطرف خیابان
This way please. store across the street.	بفرمائید از این طرف
computer store	فروشگاه کامپیوتر
convenience store	خواربار فروشی کوچک
pushdown store	انباره پایین فشردنی
store-room	انبار خانگی
set store on (by) <idiom>	خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
permanent store	انباره دائمی
store-room	انبار
store-room	جای انبار کردن
Department of labor [American English]	اداره کار
Department of Homeland Security [DHS]	وزارتخانه امنیت کشور
grocery store [American E]	بقالی
ten cent store	فروشگاه دارای کالاهای ارزان
to set no great store by	مهم ندانستن
to set no great store by	قیمتی ندانستن
voice store and forward	ذخیره و ارسال صدا
grocery store [American E]	خواربار فروشی
magnetic tape store	منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
to check out that new clothing store	نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
commissary store annex	شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
I wonder what lies in store for me in the future.	من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
department of motor vehicles [DMV] [American E]	اداره راهنمایی و رانندگی
Plants store up the sun's energy.	گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
I walked past the shop ( store ) .	از جلوی فروشگاه گذشتم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com