English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
You neednt worry . Dont bother your head. خیالت راحت باشد
Other Matches
Dont worry. Cheer up. Dont fret so much. غصه نخور
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool). خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone . نمی دانم کدام گوری رفته است
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up . شلوغش نکن
Dont kid yourself . dont delude yourself. بیخود دلت را خوش نکن
bother مایه زحمت
bother رنجش پریشانی
bother جوش زدن وخودخوری کردن
bother نگران شدن
bother زحمت دادن مخل اسایش شدن
bother دردسر دادن
I sat down with no fuss or bother . برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I cant be bothered. bother the flies! برو بابا حوصله داری !
You dont seem to be with it . You dont know the half of it . تو کجای کاری
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. طولش نده (زود باش )
worry نگرانی
worry out بزحمت حل کردن
worry دلواپسی
worry اضطراب
worry اندیشه نگرانی
worry بستوه اوردن
There is nothing to worry about. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
worry نگران کردن
worry اندیشناک کردن یابودن
worry اذیت کردن
worry اندیشناکی
Don't worry about it! <idiom> در موردش نگران نباش!
Don't worry about it! <idiom> نگرانش نباش!
Don't worry! <idiom> نگران نباش!
There is no reason (cause) for worry (concern) جای نگرانی نیست
one's biggest worry [problem number one] بزرگترین نگرانی
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
I dont exactly know. درست نمی دانم
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
Dont let on that you know. بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
Is that so ?You dont say. چه میگه ( جدا"اینطور است )
I dont know what is what. نمی دانم چی به چیه
Dont try to get out of it. سعی نکن اززیرش دربروی
dont بپایان رسانیدن
dont کردن
dont نمودن
What is all this ? I dont get it . نفهمیدم ( چی شد ) !
dont طی کردن گذرانیدن
We dont know what become of him. نمی دانیم چه؟ بسر ؟ آمد
You dont mean that ! you dont say ! نه با با ! ( جدی میگه ؟)
Is that so ? You dont say. نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
I dont know what became of him . نمی دانم چه بسرش آمد
head to head polymer بسپار سر به سر
Dont listen to him . به حرف اوگوش نکن ( نده )
We dont have it in stock . این جنس موجود نیست ( نداریم )
If I dont forget . اگر یادم بماند ( نرود)
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
Dont get my back up. نگذار آنرویم (روی سگه ) بالا بیاد
Why do you want to know ? dont be nosy. می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
Dont be sI'lly . خودت را لوس نکن
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
dont you thouchit مبادابه ان دست بزنید
dont mention it اهمیت ندارد
dont mention it چیزی نیست
dont care بی تقاوت
Dont brag about doing this and that . اینقدر نگه فلان وچنان ( بهمان ) می کنم
I dont mean to intrude . قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
I dont wish ( want ) to malign anyone . میل ندارم بد کسی را بگویم
Dont you dare tell anyone . مبادا بکسی بگویی
I dont smoke at all. اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
If you dont mind my saying. اگر از حرفم بدتان نیاید
Does it matter if I dont come ? اشکالی دارد اگرنیایم ؟
i dont care a d. مرا هیچ پروایی نیست
Why dont you leave me alone? از جان من چه می خواهی ؟
How come we dont see you more pften? چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
i dont meant it جدی نگفتم
i dont meant it مقصودی ندارم
i dont want to be rushed من نمیخواهم کار سرم بریزند
if you dont object اگر بدتان نمیاید
if you dont object اگر مانعی نیست
Dont mention it . You are welcome. اختیار دارید (درمقام تعارف )
Dont confuse me. حواسم را پرت نکن
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
Dont talk to all and sundry. با این وآن صحبت نکن
I dont have time to go to the movies . فرصت نمی کنم به سینما بروم
Dont stint the food . سر غذااینقدر گه ابازی درنیاور
I am counting(relying) on you, dont let me down. روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
i dont care a pin هیچ بمن مربوط نیست
Dont let yourself get into bad habits. به چیز های بد خودت راعادت نده
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for . برای نان شب معطل مانده ام
Dont meddle in my affairs . درکارهای من فضولی نکن
dont care a rap هیچ پروا نداشته باشید
I wI'll fall behind with everything if I dont try hard . اگر تلاش نکنم از کار وزندگه با زمی مانم
I dont remember ( recall ) . یادم نیست
I dont like such remarks one bit . از این حرفها هیچ خوشم نمی آید
Dont breathe a word! هیچی نگه!
dont care a rap ذرهای باک نداشته باشید
i dont care a pin مرا پروایی نیست
i dont care a snap مرا هیچ پروایی نیست
i dont care a rush مرا هیچ پروایی نیست
Dont rely on probabilities. روی احتمالات متگی نباشید
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
His bowels dont move. شکمش کار نمی کند
Why dont you join our group. ? چرا به جمع ما نمی آیی ؟
Dont stand on ceremony. تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
Dont sidetrack the issue. خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
The husband and wife dont get on together. زن وشوهر باهم نمی سازند
I dont mind the cold . از سرما ناراحت نمی شوم
Dont count (bank)on me. روی من حساب نکنید
Dont be late for work. دیر سر کار نیایی (سر وقت بیایی )
Dont provoke me to talk. دهانم را باز مکن!
Dont spoil your appetite . اشتهایم را خراب نکن ( کور نکن )
Dont spoil the child . بچه را خراب نکنید (لوس نکنید )
These shoes dont fit me. زنگ مدرسه خورده
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
I'll eat my hat if I dont do it . اگر اینکار رانکردم اسمم راعوض می کنم
The doctors dont think she wI'll live. پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
Dont be a fool(an ass) خر نشو ( عاقل با ش)
Such things just dont interest me. توی این خطها نیستم
I dont believe a word of it ! A likely story ! Tell that to the marines! تو گفتی ومنهم باور کردن !
Whishes dont wash the dishes. <proverb> آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
A thing you dont want is dear at any price. <proverb> چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
Dont move . Hold it. Keep stI'll. بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
I dont have one toman let alone a thousand tomans . هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Forget it . dont give it a thought . اصلا"فکرش راهم نکن
Dont count your chickens before they are hatched. جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
Vegetables dont agree (disagree)with me . سبزیجات به من نمی سازد
I dont have the slightest(faintest)idea. روحم خبردار نیست
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I dont feel like work today. جویای حال ( احوال ) کسی شدن
Shut up ! dont inter fere . فضولی موقوف !
Dont forget to wind up your watch . یادت نرود ساعتت راکوک کنی
Dont swim on a full stomach . روی شکم شنا نکن
We dont have qualified personnel in this company. دراین شرکت آدم حسابی نداریم
Dont neglect writing to your mother . ازنوشتن نامه بمادرت غافل نشو
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
Who cares ? I dont give ( care ) a damn ! ولش
They dont recognize your high-school diploma here. دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
I dont quite remembered to post (mail)your letter. کاملا" بخاطرم ماند ( یادم نرفت ) که نامه تان را پست کنم
Keep stI'll. Stay put . Dont move. تکان نخورید (حرکت نکنید )
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
go to head of مست کردن
head well مادر چاه
head way پیشروی
head way بجلو
head way بلندی طاق سرعت
from head to f. ازسرتاپا
head way پیشرفت
R/W head وسیله
with head on سربه پیش سر به جلو
head افت
R/W head HEAD WRITE/READ
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
off with his head سرش را از تن جدا کنید
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
to go off one's head دیوانه شدن
go head ادامه بدهید بفرماید
go head پیش بروید
one way head سریکجهته
head to head رقابت شانه به شانه
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
well head سر چشمه
head well چاه پیشکار
per head متوسطمیانگین
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
keep one's head دست پاچه نشدن
keep one's head خونسردبودن
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
over head هزینه سربار
head-on روبرو
head شبکه یا بدنه
head بخش بالایی وسیله
head دماغه
head ارتفاع فشاری
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
head دهنه ابزار
head رهبری کردن مقاومت کردن
head موضوع در راس چیزی واقع شدن
head عنوان مبحث
head راس
head نوک پیکان
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head-on از طرف سر
head-on از سر
head-on شاخ بشاخ
head on نوک به نوک
head on روبرو
head on از طرف سر
head on از سر
head on شاخ بشاخ
head اولین عنصر داده در لیست بودن
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
head دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head دستشویی قایق بالای بادبان
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head عمده
head مهم
head : سرگذاشتن به
head دارای سرکردن
head ریاست داشتن بر رهبری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com