English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
zelanian Zeland New وابسته به زلاند جدید
Other Matches
kakapo طوطی زلاند جدید
kiwi نوعی مرغ زلاند جدید
maori قبایل مائوری زلاند جدید
kiwis نوعی مرغ زلاند جدید
kaka طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
kaury کاج بلند زلاند جدید که صمغ ان برای روغن جلاوبجای کهربابکارمیرود
neoanthropic وابسته به انسان جدید
demotic وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
neoplatonic وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
neolithic وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
kauri کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
imagism مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installs تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
modern جدید
new جدید
new- جدید
newer جدید
novels جدید
novel جدید
newest جدید
recent جدید
maiden جدید
unprecedentedly جدید
unprecedented جدید
up to date جدید
up-to-date جدید
maidens جدید
It's not new. جدید نیست.
reprints چاپ جدید
recent development بسط جدید
reprinting چاپ جدید
new deal سیاست جدید
fresh target هدف جدید
reprinted چاپ جدید
reprint چاپ جدید
modern sector بخش جدید
neophytes جدید الایمان
innovations حرکت جدید
neoteric جدید تازه
modern system نظام جدید
innovation حرکت جدید
freshmen جدید الورود
freshman جدید الورود
neologism واژه جدید
newfound جدید الاکتشاف
new deal قرار جدید
neologisms واژه جدید
the new testament عهد جدید
New Year سال جدید
neophyte جدید الایمان
neogenesis تولید جدید
modern physics فیزیک جدید
postulant جدید الورود
proselyte جدید الایمان
probe اکتشاف جدید
reorganization صورت جدید
probed اکتشاف جدید
revision چاپ جدید
probes اکتشاف جدید
revisions چاپ جدید
modern جدید مدرن
postulancy جدید الورودی
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
reseats صندلی جدید دادن
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
currencies جدید بودن نقشه
resurface لایهی جدید افزودن
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
ultramodern خیلی جدید متجدد
resurfaced لایهی جدید افزودن
restored برگرداندن به وضعیت جدید
drafted بازیگر جدید تیم
draft بازیگر جدید تیم
neoanthropic شبیه انسان جدید
resurfaces لایهی جدید افزودن
neoplatonism مکتب افلاطونیون جدید
drafts بازیگر جدید تیم
involucrum تشکیل استخوان جدید
imagism مکتب شعر جدید
currency جدید بودن نقشه
reseating صندلی جدید دادن
reseated صندلی جدید دادن
reseat صندلی جدید دادن
forwarding address آدرس پستی جدید
neo پیشوند بمعنی جدید
one nails drives another غم جدید غم کهنه را بر از یاد
restoring برگرداندن به وضعیت جدید
restores برگرداندن به وضعیت جدید
bring some new facts to light <idiom> کشف حقایق جدید
rehouse بخانه جدید رفتن
rehoused بخانه جدید رفتن
rehouses بخانه جدید رفتن
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
used آنچه جدید نیست
restore برگرداندن به وضعیت جدید
on the bandwagon <idiom> مشهوریت گروه جدید
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
neo- پیشوند بمعنی جدید
rehousing بخانه جدید رفتن
associated وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
granfather file یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
epochs اغاز فصل جدید عصر
The new bI'll was ratified. Unanimously. لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
infanticide قاتل بچه جدید الولاده
cenogenesis ایجاد میشود نسل جدید
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
developments توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
natality تعداد زایش وموالید جدید
precursors ماده متشکله جسم جدید
precursor ماده متشکله جسم جدید
newfound جدید الاختراع تازه پیداشده
New Testament کتب عهد جدید مسیحیان
epoch اغاز فصل جدید عصر
renamed دادن نام جدید به فایل
rename دادن نام جدید به فایل
renames دادن نام جدید به فایل
renaming دادن نام جدید به فایل
installations تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
installation تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
analysis یات هزینههای محصول جدید
release قراردادن محصول جدید دربازار
releases قراردادن محصول جدید دربازار
released قراردادن محصول جدید دربازار
upgrades قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
researched توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
upgraded قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
update بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
upgrade قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
capital budget بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
acclimating به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
launch قرار دادن محصول جدید در بازار
updated بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
prescientific مربوط بدوره قبل از علوم جدید
updates بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
launching قرار دادن محصول جدید در بازار
launches قرار دادن محصول جدید در بازار
receptee افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
launched قرار دادن محصول جدید در بازار
upgrading قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
acclimated به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
researches توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
icot موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
This is the site for a new scool . اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
researching توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
research توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
New World نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
neolith الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
The new road is 40 miles long . جاده جدید 40 میل طول دارد
acclimates به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
forcing کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
up to d. تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com