English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
a dedicated line یک خط [سیم] اختصاصی
Other Matches
dedicated خط ارتباطی برای کار خاص
dedicated کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
dedicated تابع منط قی که رد طراحی سخت افزار پیاده سازی شده است . معمولاگ یک کار یا مدار
dedicated برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
dedicated کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
dedicated اختصاصی
dedicated وقف شده
non dedicated server کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
dedicated device دستگاه اختصاصی
dedicated lines خطوط اختصاصی
dedicated system سیستم اختصاصی
dedicated computer کامپیوتر اختصاصی
dedicated assets دارایی وقف شده
a dedicated server [رایانه] خدمتگذار اختصاصی
dedicated word processor کلمه پرداز اختصاصی
dedicated file server خدمتگذار فایل اختصاصی
a dedicated wiring circuit یک مدار الکتریکی اختصاصی
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling فرز کردن سطری
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
on line متصل
on line مستقیم
off line منفصل
line of d. مرز
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line خارج از خط جبهه
the line صف
on line درون خطی
on line مورداستعمال
on line داخل رده
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
on line در خط
in line همراستا
in line شمشیر در وضع حمله
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
on line help کمک مستقیم
old line محافظه کار
down the line <idiom> درآینده
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
along line در خط
along line در امتداد خطوط
all along the line در همه جا
all along the line درامتدادهمه خط
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line <idiom> ناصحیح
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
mean line خط میان
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
in line <idiom> با محدودیت متداول
line out با خط علامت گذاشتن
line by line سطر به سطر
line of d. حد فاصل
down the line ضربه از کنار زمین
down line بار کردن پایین خطی
on the line هواپیمای اماده پرواز
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line خط دار کردن
line جاده
line خط زدن
line حدود رویه
line در سمت
line طرز
line رشته
line لاین
line خط
line محصول
line شعبه
line طناب سیم
line نسب
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line دهنه
line بخط کردن
line اراستن
line ترازکردن
line خط انداختن در
line : خط کشیدن
line استرکردن
line پوشاندن
line لجام
line طناب خط
line خط صف
line صفی در خط
line سیم
line جبهه جنگ
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line رسن
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line سطر
off line قطع
line : خط
line ریسمان
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line رشته بند
line ردیف
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
off line غیر متصل
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
off line برون خطی
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
loop line دوراهی
mooring line سیم مهار
marriage line گواهینامه ازدواج
private line خط خصوصی
line terminal ترمینال خط
line tester ازمایش کننده خط
mooring line طناب مهار مین
marriage line عقدنامه سند ازدواج
message line خط مخابره
mason's line ریسمان کار
profile line نیمرخ زمین
median line میانه
marline or line طناب کوچک دولا
lyman line خط لیمان
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
line width پهنای خط
load line خط بار
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
local line خط محلی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
mach line موج ضربهای ضعیف
lumber's line خط سینه ناو
line transformer مبدل خط
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line voltage ولتاژ خط
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
line voltage ولتاژ شبکه
lubber's line نشانگر سینه
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
overhead line سیمکشی هوایی
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line خط امکانات
out of line coding کدگذاری برون خطی
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
price line خط قیمت
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
phantom line خط سری
out line font قلم متغیر
pipe line خط لوله
phantom line خط فرضی
overhead line خط هوایی
pass a line رد کردن طناب
peaked line خط چین
peaked line خط پاره پاره
penny a line ارزان
penny a line پست
penny a line ارزان نویس بی مایه
percolation line خط نفوذ
phase line خط خیز
phase line خط مبداء حرکت جنگی
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
no fire line خط منع اتش توپخانه
on line operation عملکرد درون خطی
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line database پایگاه داده درون خطی
outhaul line برون کش
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com