English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (5 milliseconds)
English Persian
a medium sized car یک اتومبیل متوسط
Other Matches
middle sized دارای اندازه متوسط
pocket-sized جیبی
life-sized بهاندازهاصلی
pint sized باندازه سر سنجاق
pint sized ناچیز کوچک
pint sized خرد
pint sized پست
large sized بزرگ
large sized a بزرگ
larged sized اندازه بزرگ
middle sized میان اندازه
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
medium مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium رسانهای که امکان ذخیره و نمایش داده میدهد مثل دیسک مغناطیسی یا VDU
medium هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
medium مدل حافظه خانواده پردازنده Intel x که امکان ارسال چند کیلوبایت داده و تا چند مگا بایت کد میدهد
medium وسط یا میانگین
medium واسط
medium محیط
medium ملا "
medium واسطه
medium رسانه
medium متوسط معتدل
medium وسیله
medium میانجی واسطه
medium محیط کشت
medium میانی
medium متوسط
medium مقدار متوسط
medium میانه
medium حد وسط
medium وسیله انجام کار
medium واسطه دلال
medium معدل
medium range وسیله یا جنگ افزار برد متوسط
medium range با شعاع عمل متوسط
medium pacer توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium scale در مقیاس متوسط
medium of exchange وسیله مبادله
medium scale نقشه مقیاس متوسط
medium voltage ولتاژ متوسط
medium steak استیک متوسط سرخ یا پخته شده
polarization of a medium قطبش محیط
transfer medium رسانه انتقال
virgin medium واسطه دست نخورده
virgin medium رسانه بکر
medium-dry شرابنهچندانشیرین RO
medium of exchange وسیله داد وستد
medium lampholder سرپیچ معمولی
data medium رسانه داده ها
medium cloud ابرهای متوسط
medium artillery توپخانه متوسط
dispersion medium محیط پاشندگی
end of medium انتهای رسانه
empty medium رسانه تهی
dispersive medium محیط پخش
data medium داده رسان
circulating medium وسیله انتقال قدرت خرید
medium curing قیرهای محلول کندگیر
medium speed بیت در ثانیه
medium term میان مدت
medium frequency بسامد متوسط
medium gravle شن متوسط
medium frequency فرکانس میانه
medium wave موج متوسط
secondary storage medium رسانه انباره ثانوی
iron at medium setting درجهمیانیدراتو
medium format SLR (6 x 6) شکلمتوسطSLR
medium scale integration مدار مجتمع با دو قطعه
medium scale integration مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium energy particle ذره میان انرژی
medium pace bowler توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium frequency motor موتور با فرکانس میانی
medium scale intergration مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium term forecast پیش بینی میان مدت
medium term loan وام میان مدت
medium term planning برنامه ریزی میان مدت
medium carbon steel فولادباکربن متوسط
medium energy particle ذره با انرژی متوسط
track [on a sound recording medium] تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
track [on a sound recording medium] تیتر آهنگ
Short medium and long wave موج کوتاه ومتوسط و بلند
medium tension distribution line خطسیرپخشفشارمتوسط
medium range ballistic missile موشک بالستیک میان برد
tumble dry at medium to high temperature بادرجهمتوسطبهبالاوخشکبهمبزنید
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] یونیماک [حمل و نقل]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com