Dictiornary-Farsi | absorption edge | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
absorption edge	لبه جذب


Other Matches

self absorption	غرق در خویش غرق شدن در افکار
absorption	درآشامی
absorption	میزان جذب آب توسط پنبه یا پشم
self absorption	خود جذبی
absorption	انجذاب
absorption	درآشامی فریفتگی
absorption	درکشی
absorption	جذب
absorption	[گذرگاه بین جرز و سطح دیوار]
absorption spectrum	طیف درآشامی
absorption peak	قله جذب
absorption flask	بالن جذب
absorption oil	روغن جذب کننده
absorption power	قدرت جذب
absorption of water	مکش آب آشام
absorption of water	خیسی
absorption of water	جذب آب
absorption factor	ضریب جذب
absorption foil	ورق جذب
absorption index	شاخص جذب
index of absorption	شاخص جذب
absorption law	قانون جذب
absorption limit	لبه جذب
absorption line	خط جذب
absorption lines	طیف جذبی
absorption lines	خطوط دراشامی
absorption liquid	مایع جذب
absorption loss	اتلاف جذب
absorption losses	تلفات ناشی از جذب
absorption marker	عقربه جذب
absorption of light	جفب نور
absorption property	خاصیت جذب
atomic absorption	جذب اتمی
vibration absorption	میرایی نوسان یا ارتعاش
dielectric absorption	جذب دی الکتریک
sound absorption	جذب صوت
sound absorption	جذب صدا
sound absorption	خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
passive absorption	جذب غیرفعال
molecular absorption	جذب مولکولی
light absorption	جذب نور
infrared absorption	جذب زیر قرمز
gas absorption	جذب گاز
gas absorption	تنفس گاز
gas absorption	مکش گاز
atmospheric absorption	درآشامی جوی
atmospheric absorption	جذب جوی
absorption ratio	نسبت جذب
absorption ratio	ضریب جذب
absorption ratio	ضریب درآشامی
absorption spectrophometry	طیف نور سنجی جذبی
absorption spectroscopy	طیف بینی جذبی
absorption spectrum	طیف جذبی
absorption spectrum	طیف جذب
absorption spectrum	خطوط جذبی
absorption test	ازمایش جذب
absorption transition	تحول جذب
absorption tube	لوله جذب
active absorption	جذب فعال
heat absorption	جذب حرارت
absorption dynamometer	توان سنج جذبی
absorption bottle	بطری جذب
absorption band	نوار جذب
absorption apparatus	دستگاه جذب
absorption tower	برج جذب
absorption column	ستون جذب
absorption constant	ضریب جذب
absorption coefficient	ضریب جذب
water absorption	جذب آب
coefficient of absorption	ضریب جذب
absorption bulb	حباب جذب
absorption capacity	فرفیت جذب
absorption cell	فرف جذب
absorption curve	منحنی جذب
absorption countertube	لوله جذب
absorption compound	ترکیب شیمیایی جذب کننده
absorption color	رنگ جذب
absorption representation	[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
absorption vessel	فرف جذب
water absorption	آب پذیری
absorption refrigerating machine	دستگاه سردکننده جذبی
direct absorption process	فرایند جذب مستقیم
absorption mean free path	مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
absorption cross section	مقطع جذب
mean free path absorption	مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
absorption of charged particles	جذب ذرات باردار
absorption of condenser charge	جذب بار
on the edge of	درشرف
edge	اریب وار پیش رفتن
edge	کم کم پیش رفتن
edge	یال لبه
inner edge	لبهداخلی
edge	: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge	برندگی
to take the edge off	کم زور کردن
on edge	مشتاق
on edge	بی صبر
edge	کناره تیزی
edge	نبش
edge	لبه
edge	: کنار
to take the edge off	سست کردن
edge	لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
take the edge off <idiom>	رنجاندن
edge	کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge	به کار می رود
edge	اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge	تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge	فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge	سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge	طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
edge	پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
to edge one's way [towards something]	[به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
edge	تیزی
edge	دوره
on edge <idiom>	خیلی عصبی وخشمگین
have an edge on <idiom>	سود بردن
edge	لبه دار کردن
edge	کناره
He is on edge. He is restive.	آرام ندارد (ناراحت است )
upper edge	لبهفوقانی
gripper edge	کاغذ گیر ماشین چاپ
edge of rug	لبه و حاشیه فرش
razor edge	لبه تیز
razor edge	دم
on the edge of one's seat <idiom>	ناآرام بودن
leading edge	لبه راهنما
guide edge	لبه راهنما
edge length	درازای لبه [ریاضی]
edge-shaft	میله ستون لبه
edge-roll	ابزار سه ربع گرد
edge-moulding	گچ بری لبه
I am edge . I am restive.	دلم شور می زند
leading edge	لبه مقدم
leading edge	لبه حمله
leading edge	اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
razor edge	تیز
razor edge	پشته کوه که تیز باشد
mantle edge	لبهپوسته
tool edge	پخ
outer edge	لبهبیرونی
top edge	لبه فوقانی
trailing edge	انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
trailing edge	لبه پشتی
trailing edge	لبه فرار
hob edge	قابگاز
notched edge	لبهدندانه
straight edge	شمشه
straight edge	کشو
razor edge	موقعیت بحرانی
razor edge	محل افتراق
reference edge	لبه مرجع
edge finish	شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
tail edge	نوکلبه
straight edge	خط کش
straight edge	لبه مستقیم
straight edge	قد
fore edge	لبهجلوییکتاب
knife edge	تیغه در
aligning edge	لبه هم تراز
band edge	لبه نوار
beaded edge	لبه برگردانده شده
bend on edge	خم کردن لبه ها
betwixt edge	اریب کردن
betwixt edge	یخ اریب
bleeding edge	حاشیه نقشه
bleeding edge	حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
built up edge	لبه مخصوص نصب
change of edge	تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
deckle edge	لبه صاف کاغذ
double the edge	لب گردانیدن
doubled edge	لب گردان
edge beam	تیر کناری
edge card	یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
aligning edge	لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
knife edge	لبه تیز هرچیزی
knife edge	لبه چاقو
knife edge	لبه تیغ
knife-edge	لبه کارد
knife-edge	لبه تیز هرچیزی
knife-edge	تیغه در
knife-edge	لبه چاقو
knife-edge	لبه تیغ
cutting edge	لبه برش
cutting edge	تیغه
cutting edge	تیغه قطع سازی
cutting edge	تیغه برش زنی
knife edge	لبه کارد
abutting edge	لبه ضربه گیر
edge coated	با روکش لبهای
edge connector	رابط لبه
edge pressure	فشار لبه
edge zone	ناحیه لبه
edge stress	تنش تیغه
edge raise	بلندی لبه ورق
edge rope	طناب کناری
edge zone	اطراف لبه
edge welding	جوشکاری دورهای
edge sharpening	دقیق کردن لبه
edge weld	جوش لبهای