Dictiornary-Farsi | accessory equipment | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 153 (7 milliseconds)

English	Persian
accessory equipment	تجهیزات یدکی
accessory equipment	وسایل یدکی


Other Matches

accessory	همدست
accessory	معاون
accessory	شریک
accessory	نمائات و نتایج
accessory	لوازم یدکی
accessory	لوازم یدکی لوازم اضافی
accessory	لاحق
accessory	فروع و ضمائم
accessory	منضمات
accessory	لوازم فرعی
accessory	لوازم کمکی
accessory	متعلقات
accessory	معین
accessory	فرعی
accessory	معاون جرم
accessory	دعوای فرعی
accessory	وسیله یدکی
accessory	جانبی
accessory	پیرامونی
accessory	تابع
accessory	که به یک کامپیوتر وصل است یا بوسیله آن استفاده میشود
accessory	وسیله جانبی
accessory to a riot	معاون فتنه
accessory to a riot	همدست درفتنه
accessory substances	مواد فرعی
accessory punishment	مجازات تبعی
to become an accessory to a crime	در جرمی شریک شدن [قانون ]
accessory box	جعبه لوازم یدکی
desk accessory	لوازم رومیزی یا روزمره
desk accessory	در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
cable accessory	قطعات کابل
desktrop accessory	وسیله رومیزی
accessory pouch	کیسه کوچک لوازم
accessory shoe	صفحه فلزی ضمائم
accessory objects	لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
accessory stitches	چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
to be an accessory to murder	شریک در قتل بودن
cable accessory	وسایل کابل
machine accessory	متعلقات دستگاه
accessory of section	قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
accessory nerve	عصب فرعی
accessory nerve	عصب شوکی
accessory cells	یاخته های کمکی
accessory gear box	جعبه چرخدنده فرعی
equipment	ساز و برگ
equipment	اثاثه
equipment	تجهیزات
equipment	اثاثیه
equipment	لوازم
equipment	ساز وبرگ
equipment	تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment	وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment	خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment	تجهیز
equipment	دستگاه
pool equipment	وسایل تعمیرگاه
pool equipment	وسایل پارک موتوری
protective equipment	تجهیزات حفافتی
peripheral equipment	تجهیزات جنبی
output equipment	تجهیزات خروجی
nitriting equipment	تجهیزات ازت دهی
mechanical equipment	تجهیزات مکانیکی
machine equipment	تجهیزات ماشین
honing equipment	تجهیزات سنگ زنی
handling equipment	تجهیزات بار
garage equipment	تجهیزات گاراژ
radar equipment	تجهیزات رادار
sampling equipment	دستگاه نمونه گیر
sonic equipment	وسایل اوایی
equipment lock	قفلتجهیزات
equipment compartment	کوپهتجهیزات
camping equipment	لوازم مخصوصاردو
x ray equipment	تجهیزات اشعه رونتگن
ventilating equipment	تجهیزات تهویه
two way telephone equipment	تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
transfer equipment	تجهیزات
test equipment	دستگاه ازمایش لامپ
test equipment	وسایل ازمایش
telephone equipment	تجهیزات تلفن
telephone equipment	دستگاه تلفن
technical equipment	تجهیزات فنی
table of equipment	جدول ساز و برگ
standby equipment	تجهیزات جانشینی
sonic equipment	وسایل اوازی
equipment rack	پایهوسایل
check out equipment	وسایل بازدید محل
ancillary equipment	تجهیزات جانبی
equipment bag	ساک دستی بازیگر
ancillary equipment	تجهیزات پیرامونی
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
electric equipment	تجهیزات الکتریکی
check out equipment	وسایل ازمایشگاهی
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
auxiliary equipment	وسایل یدکی
deadlined equipment	لوازم و تجهیزات از کار افتاده
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
cryptoancillary equipment	وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
auxiliary equipment	وسایل کمکی
auxiliary equipment	وسائل کمکی
auxiliary equipment	تجهیزات جانبی
control equipment	ابزار وارسی ابزار پایش
control equipment	ابزار نظارت
equipment bay	محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
ancillary equipment	وسیله جانبی
ancillary equipment	تجهیزات اضافی
equipment logbook	دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment logbook	دفتر تجهیزات
equipment failure	خرابی تجهیزاتی
ancillary equipment	وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
ancillary equipment	equipment peripheral
extra equipment	تجهیزات اضافی
equipment compatibility	همسازی تجهیزاتی
extra equipment	متعلقات ویژه
equipment reserve	ذخیره تجهیزاتی
dust collection equipment	وسایل گردگیری
error of measuring equipment	خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
airborne intercept equipment	وسایل استراق سمع هوابرد
aircraft mission equipment	وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
aircraft role equipment	تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
ground airport equipment	تجهیزاتزمینیهواپیما
automobile radio equipment	رادیوی اتومبیل
I expended all my capital on equipment.	تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
technical equipment compartment	قسمتوسایلتخصصی
concrete vibrating equipment	ویبراتور بتن
original equipment manufacturer	سازنده تجهیزات اصلی
original equipment manufacturer	شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
oil reclamation equipment	تجهیزات احیا روغن
mold making equipment	تجهیزات قالب سازی
mobile lubricating equipment	تجهیزات روغنکاری متحرک
mobile equipment pool	بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
induction melting equipment	تجهیزات ذوب القائی
image conversion equipment	دستگاه مبدل تصویر
heat treating equipment	تاسیسات عملیات حرارتی
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
peripheral equipment operator	متصدی تجهیزات جانبی
core blowing equipment	تجهیزات دمیدن هسته
t parameter equipment circuit	مدار معادل به صورت " T "
crushing and grinding equipment	دستگاههای خرد کننده
data communications equipment	تجهیزات ارتباطات داده ها
data terminal equipment	تجهیزات ترمینال داده
producer durable equipment	تجهیزات با دوام تولیدی
digital equipment corporation	سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
fired process equipment	دستگاه خشک کن شعلهای
heating/air conditioning equipment	تهویه
heating/air conditioning equipment	وسائلگرمادهی
aviation life support equipment	وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
high tension bridge equipment	دستگاه ازمایش فشار قوی
high frequency heating equipment	تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
table of organization and equipment (toe	جدول سازمان و تجهیزات