Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 120 (7 milliseconds)
English	Persian
acetylene oxygen flame	شعله استیلن اکسیژن
Other Matches
acetylene	هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
acetylene	استیلن
acetylene bond	پیوند استیلنی
acetylene black	دوده استیلنی
acetylene cylinder	لوله استیلن
acetylene alcohol	الکل استیلنی
acetylene acid	اسید استیلنی
acetylene link	پیوند استیلنی
acetylene linkage	پیوند استیلنی
acetylene burner	مشعل استیلنی
acetylene burner	چراغ استیلنی
acetylene gas	گاز استیلن
acetylene generator	دستگاه تهیه استیلن
acetylene series	سریهای استیلنی
acetylene torch	مشعل استیلن [ابزار]
acetylene valve	شیر
acetylene valve	استیلن
oxygen	هوادادن
oxygen	گاز اکسیژن
oxygen	اکسیژن دار
oxygen	اکسیژن
oxygen	O :symb
oxygen debt	وام اکسیژن
oxygen bottle	محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
oxygen bridge	پل اکسیژنی
oxygen indicator	اکسیژنیدک
oxygen cylinder	سیلندراکسیژن
oxygen acid	اکسی اسید
oxygen cylinder	سیلندر اکسیژن
oxygen debt	بدهی اکسیژن
oxygen cylinder	مخزن اکسیژن
liquid oxygen	اکسیژن مایع
oxygen deficit	کمبود اکسیژن
oxygen deficit	کسر اکسیژن
oxygen extraction	جذب اکسیژن
oxygen carrier	اکسیژن بر
oxygen convertor	مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
oxygen acid	اسید اکسیژن دار
oxygen valve	شیراکسیژن
oxygen ration	نسبت اکسیژن
oxygen tents	چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
atmospheric oxygen	اکسیژن هوا
oxygen ration	ضریب قدرت اسیدی
oxygen mask	ماسکاکسیژن
oxygen tent	چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen converter steel	فولاد ال دی
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
biochemical oxygen demand	نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
oxygen steelmaking process	فرایند فولادسازی اکسیژنی
liquid oxygen tank	مخزناکسیژنمایع
oxygen control handle	دستهکنترلاکسیژن
biological oxygen demand	نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
chemical oxygen demand	نیاز شیمیایی اکسیژن
acyl oxygen fission	گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
demand oxygen system	سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
oxygen supply regulator	کنترلکنندهذخیرهاکسیژن
flame	تب وتاب
flame	مشتعل شدن تابش
flame	شعله زدن زبانه کشیدن
flame	شورعشق
flame	الو
flame	زبانه اتش
flame	شعله
flame	ارسال پیام نامناسب به کاربر
flame out	قطع احتراق
to flame up	بهیجان امدن
to flame up	سرخ شدن
flame	برافروختگی
old flame	فردیکهبااورابطهرمانتیکداشتهاید
liquid oxygen tank baffle	مخزناکسیژنمایعبیمصرف
continuous flow oxygen system	سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
maximal oxygen consumption per minute	حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
flame spreader	شعلهپخشکن
to smother a flame	شعله ای را خاموش کردن
white flame	شعله سفید
to fan the flame	نمک برزخم پاشیدن
to fan the flame	اتش رادامن زدن
reducing flame	شعله احیاگر
to fan the flame	برشدت چیزی افزودن
flame photometer	نورسنج شعلهای
flame scraf	با شعله پهن کردن
flame safety	ایمنی در مقابل شعله اتش
flame proof	ضد شعله
flame braze	زرد جوش کردن
flame cleaning	تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
flame cultivator	دستگاه مخصوص سوزاندن علف
flame photemetry	نورسنجی شعلهای
flame cut	با جوش بریدن
flame holder	شعله نگهدار
flame hardening	سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
flame harden	با شعله سخت کردن
flame cutting	جوش بری [مهندسی]
flame spray	تزریق کردن شعلهای
flame test	محک شعله
flame thrower	شعله افکن
oxidizing flame	شعله اکساینده
neutral flame	شعله خنثی
flame-thrower	اتش پاش
carburizing flame	شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
lurid flame	شعله دودنما
lurid flame	شعله تیره
flame-throwers	اتش پاش
heating flame	شعله
gas flame	لامپ گازی
gas flame	چراغ گازی
flame tree	درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
flame projector	اتش پاش
flame damper	شعله خفه کن
flame adjustment wheel	چرخ تنظیم شعله
multi flame burner	اجاق چند شعله
hydrogen flame detector	اشکارساز شعلهای هیدروژن
rate of flame propagation	سرعت انتشار شعله
rate of flame propagation	سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
oxy hydrogen flame	شعله اکسی ئیدروژن
to pour oil on the flame	اتش خشم را دامن زدن
to pour oil on the flame	دعوارا سخت کردن
flame ionization detector	اشکارساز یونش شعلهای
to pour oil on the flame	نمک بر زخم پاشیدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com