Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
English
Persian
achieved status
پایگاه اکتسابی
Other Matches
She achieved nothing .
کاری از پیش نبرد
achieved
دست یافتن
achieved
انجام دادن بانجام رسانیدن
achieved
رسیدن نائل شدن به
achieved
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieved
اطاعت کردن
achieved
موفقیت در انجام کاری
status
مشابه 9596
status
یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status
خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status
اهمیت یا موقعیت
status
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
وضع
status
وضعیت
status
حالت
status
حال پایه
status
مقام
status
شان
status
پایگاه
status
وضع اجتماعی یا قانونی
social status
موقعیت اجتماعی
socioeconomic status
پایگاه اجتماعی- اقتصادی
status board
تابلوی وضعیت
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
social status
پایگاه اجتماعی
personnel status
وضع افراد
nonpay status
حالت انتظار خدمتی
nonduty status
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
personnel status
وضعیت پرسنلی
personal status
احوال شخصیه
nonpay status
وضعیت قطع حقوق
status board
تابلو وضعیت
status code
رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status symbols
علامت مقام
status symbols
نماد منزلت
status symbol
نشانهی شان و اعتبار
status symbol
علامت مقام
status symbol
نماد منزلت
status word
کلمه وضعیت نما
status report
گزارش وضعیت
status register
ثبات وضعیت
status of limitations
قانون مرورزمان
status map
نقشه وضعیت نما
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
status enquiry
پرسش نامه وضعیت
status symbols
نشانهی شان و اعتبار
status quo
وضع موجود
control status
وضعیت کنترلی
class status
پایگاه طبقهای
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
professional status
پایگاه حرفهای
caretaker status
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
active status
خط مشی فعال توپخانه
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
marital status
وضع تاهل
status quo
وضع کنونی وضع موجود
status quo
وضع فعلی
status quo
وضع کنونی حالت طبیعی
control status
وضعیت کنترل اتش
device status
وضعیت دستگاه
duty status
وضعیت خدمتی
mental status
وضع روانی
maintenance status
وضعیت نگهداری
low status
دون پایه
inactive status
خط مشی خاموش
inactive status
وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status
حالت انتساب
high status
بلندپایه
financial status
وضع مالی
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
Status . Position and rank.
مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
program status word
کلمه وضعیت برنامه
To preserve the status quo .
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
citizenship
[status of a citizen]
ملیت
[حقوق]
[سیاست]
equal status persons
افراد همپایه
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
اینهم برای آدم شهرت نشد
civil status office
دفتر سجل و احوال
key status indicator
نشانگر وضعیت کلید
program status word
کلمه وضیت برنامه
channel status word
کلمه وضعیت مجرا
two sided disk status
اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
status quo ante bellum
حالت پیش از جنگ
She is not mindful of her social position ( status ) .
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com