Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
acid forming element	عنصر اسیدی
acid forming element	عنصر اسیدساز
Other Matches
forming	شکل گیری
forming up	تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
forming up	تجمع
forming	فرم کاری
forming	شکل دادن
forming property	قابلیت شکل پذیری
forming method	روش تغییر شکل
vaccum forming	شکل دادن در خلاء
forming attachment	تجهیزات تراش پروفیل
hand forming	شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
hot forming	شکل دهی در حالت گرم
forming force	قوه تغییر شکل
explosive forming	شکل دادن انفجاری
land forming	شکل دادن زمین
forming die	حدیده شکل دهی
cold forming	حالت دهی در حالت سرد
forming work	فرمکاری
rules for forming plurals	قواعد جمع بندی
cold forming property	قابلیت شکل دهی
forming of battery plates	اماده سازی صفحات باتری
rules for forming plurals	ایین جمع بندی
image forming system	سیستم تصویر سازی
hot forming property	خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
automatic forming machine	دستگاه قالب بندی خودکار
one element	تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
element	دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element	یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
element	کوچکترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
element	کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است
element	که ازقسمتهای مشابه بسیار تشکیل شده است
element	یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
in one's element <idiom>	شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
out of one's element <idiom>	جایی که به شخص تعلق ندارد
element	اعضا [مجموعه] [ریاضی]
element	عامل
element	محیط طبیعی اخشیج
element	اصل
element	عنصر اساس
element	جوهر فرد
element	جسم بسیط
element	سازه برقی
element	عنصر
element	عامل اصلی محیط طبیعی
element	رکن
element	المان
element	جزء
element	اساس
element	رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
element	عنصر عملیاتی
element of battery	الکترد پیل
element of construction	سازک
logic element	عنصر منطقی
element area	سازه تصویر
identity element	عنصر یکسانی
electronic element	عنصر الکترونیکی
image element	نقطه تصویر
electronic element	بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
inverse element	عنصر وارون
embarkation element	یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
nand element	عنصر نقیض و
negative element	سازه منفی
picture element	سازه تصویر
logic element	عنصر لاجیک
passive element	یکان غیر فعال
exclusive or element	عنصر یای انحصاری
passive element	عنصرغیرفعال
passive element	عنصر غیرعامل
passive element	جزء غیرفعال
parasitic element	جزء غیرفعال
orbital element	عناصر مداری
essential element	رکن
delay element	عنصر تاخیری
heating element	المان یا عنصر حرارتی
bemetallic element	بی متال
bimetallic element	زوج فلز
biotic element	عنصر زیستی
fuse element	واحد فیوز
coupling element	عنصر اتصال
chemical element	عنصر شیمیایی
alloying element	عنصر الیاژی
code element	عنصر رمز
coincidence element	مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
filter element	المنت فیلتر
data element	عنصر داده
aqueous element	عنصر ابی
guest element	عنصر کم مقدار
data element	جزئیات اطلاعات
active element	عنصر فعال
active element	عنصر کنشی
active element	مولفه موثر
active element	عنصر عامل
active element	عنصر عمل کننده
data element	عناصر اطلاعات
alloying element	عنصر الیاژ
trace element	عنصر کم مقدار
coupling element	عنصر پیوست
shunt element	عنصر موازی
signal element	عنصر علامتی
accommpanying element	عنصر همراه
purchase element	عامل منتجه بار نهائی
task element	یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
purchase element	نیروی منتجه
absorbing element	عنصر جذب
abiotic element	عنصر نازیوه
abiotic element	عنصر بیجان
transition element	عنصر واسطه
tracer element	عنصر ردیاب
service element	عنصر اداری
test element	وسیله ازمایش
test element	دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
service element	عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
test element	حروف و اعداد ازمایش مدار
threshold element	عنصر استانهای
service element	عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
to p an element to a word	جزئی از سر واژهای دراوردن
tubular element	جسملوله
processing element	عنصر پردازشی
primitive element	عنصر اولیه
picture element	کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
positive element	سازه مثبت
stop element	عنصر ایست
abundant element	عنصر فراوان
tactical element	یکان رزمی یکان تاکتیکی
structural element	بخش سازهای
tactical element	عنصر تاکتیکی
picture element	عنصر تصویر
primordial element	عنصر ازلی
start element	عنصر شروع
print element	عنصر چاپ
symmetry element	عنصر تقارن
task element	قسمت مامور اجرای عملیات
task element	عنصر اجرای عملیات
air defense element	عنصر پدافند هوایی
airlift control element	عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
finite element method	روش المان محدود
fire support element	عنصر پشتیبانی اتش
horizontal arch element	حلقه افقی قوس
fire support element	عنصرهماهنگ کننده پشتیبانی اتش
metal cutting element	عنصر براده برداری
mental element of crime	عنصر روانی جرم
physical element of crime	عنصر مادی جرم
arresting system purchase element	وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
transmitter signal element timing	زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
field alterable control element	یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
acid	ترش
acid	حامض
acid	سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acid	جوهراسید
acid	ترشرو
acid	جوهر
acid	محک
acid	اسید
acid	بداخلاق بدجنسی
acid	ترشا
acid value	عدد اسیدی
malic acid	اسید مالیک بفرمول 5O6H 4C
acid house	نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
nucleic acid	نوکلئیک اسید
acid precipitation	تسریع بارش اسیدی
nitrous acid	اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
nitric acid	اسید نیتریک
pseudo acid	شبه اسید
muriatic acid	جوهر نمک
monobasic acid	اسید یک فرفیتی
monobasic acid	اسید یک ارزشی
formic acid	جوهر مورچه
formic acid	حامض مورچه
formic acid	اسید فرمیک
manganic acid	اسید منگنیک
acid reduction	کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
carminic acid	اسید کارمینیک [عامل اصلی رنگ قرمز حاصل از شیره کشی حشره دانه قرمز]
oxalic acid	اکسالیک اسید
picric acid	اسید پیکریک [اسید زهرین، زرد و تلخ مزه]
picric acid	اسید پیکریک
phosphoric acid	اسید فسفریک
phosorous acid	اسید فوسفور
peroxymonosulfuric acid	اسید کارو
peroxymonosulfuric acid	پروکسی مونو سولفوریک اسید
peroxy acid	پروکسی اسید
poly acid	پلی اسید
fatty acid	اسید چرب
polyprotic acid	اسید چند پروتونی
oxygen acid	اکسی اسید
oxygen acid	اسید اکسیژن دار
hydraulic acid	جوهرنمک
purpuric acid	اسید فرضی که نمک های آن ارغوانی رنگ هستند
uric acid	اسید اوریک
soft acid	اسید نرم
glutamic acid	اسید گلوتامیک
glutamic acid	4NO9H 5C
heteropoly acid	پلی اسید ناجور
tartaric acid	تارتریک اسید
tartaric acid	جوش ترش
tannic acid	تانیک اسید
hard acid	اسید سخت
halogenated acid	اسید هالوژن دار
sulfuric acid	جوهر گوگرد بفرمول 4SO 2H
sulphric acid	اسید سولفوریک
sulphuric acid	اسید سولفوریک
sulphurous acid	اسید سولفورو

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com