English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
acoustic delay line خط تاخیر دهنده صوتی
Other Matches
delay line خط تاخیری
delay line خط تاخیر
electromagnetic delay line خط تاخیر الکترومغناطیسی
magnetic delay line خط تاخیر مغناطیسی
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
mercury delay line داده خوانده می شد
artificial delay line خط تاخیر
mercury delay line تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
delay line storage یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
sonic delay line خط تاخیری صوتی
delay line register ثبات با خط تاخیری
mercury delay line خط تاخیری جیوهای
acoustic صوتی
acoustic مربوط به صدا
acoustic تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
acoustic آوا شنودی
acoustic وابسته به شنوایی
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic صوت شناختی
acoustic به طریقه صوتی
acoustic با استفاده از انرژی صوتی
acoustic روش اصلی ذخیره سازی داده
acoustic حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
acoustic تابلوی صوتی که پشت رسانه برای کاهش صدا قرار دارد
acoustic فن صوتی که در بالای چاپگر برای کاهش صدا قرار دارد
acoustic spectrum طیف صوتی
acoustic vases [ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
acoustic sweeping روبیدن صوتی
acoustic meatus مجرای شنوایی
acoustic type سنخ شنیداری
acoustic wave موج صوتی
acoustic wave صوت
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
acoustic ceiling سقف عایق پوش
acoustic synchronizer همزمان ساز صوتی
acoustic guitar گیتاراکوستیک
acoustic signal علامت صوتی
acoustic signal سیگنال صوتی
acoustic pressure فشار صوتی
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
acoustic coupler تزویج کننده صوتی
acoustic coupler تطبیق دهنده صوتی
acoustic coupler جفت سازصوتی
acoustic coupler کوپلر اکوستیک وصل کننده صوتی
acoustic dispersion پژواک
acoustic dispersion سیستم پخش اکوستیک
acoustic feedback واخوراند صوت
acoustic filter صافی صوتی
acoustic intensity شدت اکوستیکی
acoustic intensity شدت صوتی
acoustic investigation جستار صوت شناختی
acoustic memory حافظه صوتی
acoustic minehunting مین یابی صوتی
acoustic minehunting روش اکتشاف مین به طریق صوتی
acoustic nerve عصب شنوایی
acoustic circuit مدار صوتی مین
instantaneous acoustic intensity شدت صوت لحظهای
acoustic resonance device دستگاه همنوایی صوتی
active acoustic torpedo اژدر صوتی عامل
delay خیری ایجاد کردن در چیزی
delay عملیات تاخیری
delay درنگ
delay بتاخیرانداختن تعلل
delay به تاخیر افتادن تاخیرکردن
to delay عقب انداختن [زمان]
non delay بدون تاخیر
delay به تاخیر انداختن
delay مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delay خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delay دیرکرد
to delay به تعویق انداختن
non delay ماسوره بی تاخیر
delay وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
delay تاخیر
delay action عمل تاخیری
external delay تاخیر خارجی
coding delay تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
interest for delay بهره دیرکرد
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
height delay زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
propagation delay تاخیر انتشار
magnetic delay تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
waiting delay تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
seek delay تاخیر پیگردی
ignition delay تاخیر اختراق
altitude delay افت ارتفاع امواج رادار
delay distortion اعوجاج تاخیری
It was not worth all that delay . به اینهمه معطلی نمی ارزید
delay circuit مدار تاخیر
delay arming مکانیسم تاخیری
delay arming مسلح کننده تاخیری
delay allowance زمان تقسیم
delay action عملیات تاخیری
rotational delay تاخیر چرخشی
arming delay تاخیر در مسلح شدن
delay equalizer متعادل کننده تاخیری
delay equalizer برابر کننده تاخیر
delay time زمان تاخیر
to delay the proceedings به تأخیر انداختن دادرسی
delay element عنصر تاخیری
delay position موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay position موضع تاخیری
fuze delay ماسوره تاخیری
delay fuze ماسوره تاخیری
delay en route تاخیر درحین حرکت در مسیر
propagation delay 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
propagation delay تاخیر پخش
delay en route تاخیر در حین راه
delay action fuse فیوز تاخیری
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
time delay relay رله تاخیری
delay action voltage ولتاژ تاخیری
delay zction firing عمل احتراق با تاخیر
delay zction firing دیرسوزی
time delay device دستگاه تاخیردار
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault تماس خطوط
line to line spacing فاصله سطور
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line by line milling فرز کردن سطری
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
acoustic meatus [Meatus acusticus] مجرای گوش [کالبد شناسی بدن انسان]
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
to come in to line در صف امدن
line by line سطر به سطر
the line صف
down line بار کردن پایین خطی
mean line خط میان
down the line <idiom> درآینده
to come in to line موافقت کردن
in line شمشیر در وضع حمله
o o line خط تقسیم دیدبانی
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
along line در خط
along line در امتداد خطوط
all along the line در همه جا
all along the line درامتدادهمه خط
down the line ضربه از کنار زمین
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out با خط علامت گذاشتن
old line محافظه کار
on line help کمک مستقیم
o o line خط دیدبانی سپاه
in line همراستا
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line شعبه
line لاین
line رشته
line طرز
line حدود رویه
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line of d. مرز
line of d. حد فاصل
line محصول
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط فرعی راه اهن
by-line خط دوم یافرعی
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
line خط زدن
line نسب
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line خط دار کردن
line خط انداختن در
line : خط کشیدن
line لجام
line دهنه
line جاده
line طناب سیم
line رسن
line ریسمان
line رشته بند
line ردیف
line سطر
line بخط کردن
line اراستن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line جبهه جنگ
line سیم
line در سمت
line صفی در خط
line خط صف
line طناب خط
line خط
line پوشاندن
line استرکردن
line ترازکردن
line : خط
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
on line مورداستعمال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com