English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
action for avoidance اقدام برای لغو
Other Matches
avoidance avoidance conflict تعارض اجتنابی- اجتنابی
avoidance پرهیز
avoidance لغو
avoidance طفره
avoidance کناره گیری احتراز
avoidance اجتناب
avoidance reaction واکنش اجتنابی
avoidance of a contract لغو یک قرارداد
avoidance learning یادگیری اجتنابی
avoidance gradient شیب اجتناب
avoidance conditioning شرطی کردن اجتنابی
avoidance clause شرط لغو
active avoidance اجتناب فعال
terrain avoidance ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
terrain avoidance اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
tax avoidance اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
confession and avoidance باط ندارد و اثرش به سوداوست
avoidance behavior رفتار اجتنابی
confession and avoidance به ان اضافه میکند
conditioned avoidance response پاسخ اجتنابی شرطی
approach avoidance conflict تعارض گرایشی- اجتنابی
immediate action عکس العمل فوری
action لیست امکانات
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action عمل انجام شده
down [out of action, not in use] <adj.> خراب [ازکارافتاده]
course of action راه کار
course of action روش انجام کار
right of action حق ترافع
right of action حق طرح دعوی دردادگاه
right of action حق طرح دعوی در دادگاه
right of action حق اقامه دعوی
immediate action عملیات فوری
self action عمل فی نفسه
appropriate action اقدام مقتضی
self action خود عملی
out of action از نبرد خارج شده
out of action خارج ازنبرد
out of action خراب
out of action غیر فعال
down [out of action, not in use] <adj.> ازکارافتاده
containing action عملیات احاطهای بازدارنده
action کنش
action جریان حقوقی تعقیب
action بازی
action تمرین
action سهم سهام شرکت
action رفتار
action عامل
action فرمان حاضر به تیر
action اقامهء دعوا
action طرز عمل
action گزارش وضع
action کردار
action کار
action عمل
action فعل اقدام
action جدیت
action جنبش حرکت
action جریان
action اشاره
action تاثیر اثر جنگ
action نبرد
action پیکار
action اشغال نیروهای جنگی
action کار اقدام
action اقدام
action جنگ
action اژیرش
action جنبش
action اثر
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action انجام کاری
action جنگ عملیات
action پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action عملیات جنگی
action خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
prepare for action حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
quantum of action کوانتوم اثر
quick action عمل ضربتی انی
preventive action اقدامات احتیاطی
quick in action جلد
plan of action طرح عملیات
quantum of action کوانتوم کنش
quick action عمل انی ماسوره
quantum of action ثابت پلانک
impact action اثر انفجار
impact action عمل ترکش
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
locking action اثر سدکنندگی
personal action دعوی شخصی
personal action دعوی منقول
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
legal action اقدام قانونی
local action تخلیه موضعی باتری
mine action عمل کردن به صورت مین
mine action عمل مین
mass action قانون اثر جرم
possessory action دعوی مالکیت
possessory action دعوی اعاده مالکیت
impact action عمل انفجار نیروی ترکش
impluse action انتخاب شماره
inductive action اثر القاء
quantum of action مقدار اثر
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action اقدامات تامینی
prepare for action حاضربه جنگ کردن
killed in action تلف شدن در جنگ
killed in action کشته جنگی
killed in action کشته
mass action عمل کلی
quick in action چابک
speed of action سرعت حرکت
industrial action عملوکارصنعتی
action replay پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind حرکتجریانباد
action lever اهرم حرکتدستگاه
zone of action منطقه عملیات یکان
zone of action منطقه عمل
wounded in action زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action زخمی شده در جنگ
vexatious action دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
secondary action انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
He is a man of action. مردعمل است
action architecture [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
speed of action سرعت انتقال
speed of action زرنگی [چابکی]
speed of action چالاکی
speed of action چابکی
speed of action فرزی
speed of action تندی
to be out of action [because of injury] غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
vexatious action دعوی ایذائی
to rouse to action بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action بکاربرانگیختن
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action عمل غیر ارادی
recourse action رجوع به دادگاه
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action دعوی غیر منقول
radius of action ناحیه رانندگی
radius of action شعاع اثر
radius of action برد عملیاتی هواپیما
radius of action شعاع عمل
scene of action صحنه عملیات
scene of action صحنه جنگ یادرگیری
speed of action درجه تندی
to bar one from his action بازداشتن کسی از کاری
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action اموال دینی
splitting a cause of action تجزیه دعوی
social action اقدام اجتماعی
single action یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action عمل شوک
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action عمل غافلگیری
quick in action فرز
action on the blade تماس با شمشیر حریف
chose in action حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action حق بالقوه
chos in action حق دینی
characteristic action عامل مشخصه
capillary action اثر مویینگی
bringing an action اقامه دعوی
bring an action against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
biocidal action عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
civic action عملیات مردم یاری
civic action امور عام المنفعه
comulative action اثر عمومی
comulative action اثرات کلی
concerted action عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
concerted action عمل مشترک
column action عمل ستونی
action principle اصل کنش
civil action دعوی مدنی
civil action دعوی مدنی یا حقوقی
antisubmarine action مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action عمل ضد زیردریایی
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action potential پتانسیل کار
action potential پتانسیل عمل
action post هدف در سمت چپ یا راست
action period دوره کنش
action parameters پارامترهای عملیاتی
direct action مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
action research پژوهش عمل نگر
action statement دستورالعمل اقدام
angle of action زاویه عمل
action noun اسم مصدر
action tendency گرایش به عمل
action system نظام عمل
action letter فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station محل جنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com