Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
action principle
اصل کنش
Other Matches
principle
اصل اخلاقی
principle
قاعده کلی مرام
principle
حقیقت مبادی واصول
principle
معتقد باصول ومبادی کردن
of same principle
هم مسلک
principle
اخلاقی کردن
principle
اصلی
in principle
بطور کلی
principle
مرام اخلاقی قاعده کلی
principle
اصل
principle
سرچشمه
principle
مسلک
on principle
از لحاظ قیود اخلاقی
principle
قاعده
principle
قانون علمی
principle
اصل علمی
in principle
اصولا
duality principle
اصل دوگانگی
reality principle
اصل واقعیت
relativity principle
اصل نسبیت
rational principle
اصول عقلیه
reorganization principle
اصل بازارایی
reversibility principle
اصل برگشت پذیری
correspondence principle
اصل تنافر
principle of validity
اصالت الصحه
correspondence principle
اصل همخوانی
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
variational principle
اصل تغییر
avogadro's principle
قانون اووگادرو
avegadro's principle
قانون اووگادرو
availability principle
اصل دسترسی پذیری
benefit principle
اصل انتفاع
aufbau principle
اصل بناگذاری
archimedes's principle
اصل ارشمیدس
zeising principle
اصل زای زینگ
acceleration principle
اصل شتاب
correspondence principle
اصل توافق
exclusion principle
درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
acceleration principle
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
transitivity principle
اصل تعدی
transitivity principle
اصل سرایت پذیری
transitivity principle
بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
uncertainty principle
اصل نایقینی
uncertainty principle
اصل عدم قطعیت
well-ordering principle
اصل خوش ترتیبی
[ریاضی]
principle of duality
اصل دوگانگی
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
intimacy principle
اصل تعلق
premack principle
اصل پریماک
principle of intimacy
اصل بهم بستگی
principle of exclusion
در مورد کالاهای خصوصی
principle of exclusion
اصل محرومیت
principle of exclusion
اصل ممنوعیت
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
kinesiological principle
اصول حرکت شناختی بدن
overload principle
اصل اضافه باری
mutiplier principle
اصل ضریب تکاثر
le chatelier's principle
اصل لوشاتلیه
mutiplier principle
اصل ضریب بهم فزاینده
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
principle axis
محور اصلی
principle of permissibility
اصالت الجواز
postremity principle
اصل پس ایندی
exclusion principle
اصل مستثنی کردن
exclusion principle
کالا نیستندشد
exclusion principle
اصل انحصار
equipartition principle
اصل هم بخشی
exclusion principle
است
exclusion principle
اصل طرد
fusion principle
اصل ترکیبات جوش خورده
energy principle
اصل انرژی
principle point
مبداء اصلی
superposition principle
اصل بر هم نهی
principle of superposition
اصل بر هم نهی
hedonistic principle
اصل لذت گرائی
indeterminacy principle
اصل عدم قطعیت
exclusion principle
اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
berthlot thomson principle
اصل برتلو- تامپسون
pauli exclusion principle
اصل طرد پاولی
pauli fermi principle
اصل پاولی- فرمی
von domarus principle
اصل فون دوماروس
pleasure pain principle
اصل لذت و درد
diagram of weaving principle
تصویرطرزبافت
bohr's correspondence principle
اصل تنافر
heisenberg uncertainty principle
اصل عدم قطعیت
principle of separation of powers
اصل تفکیک قوا
image shearing principle
اصول برش تصویر
principle of microscopic reversibility
اصل برگشت پذیری میکروسکوپی
principle quantum number
عدد کوانتومی اصلی
principle of miximum overlap
اصل حداکثر همپوشانی
principle of equal advantage
اصل مزیت برابر
principle of criminal procedure
ایین دادرسی کیفری
principle of criminal procedure
اصول محاکمات جزائی
principle of civil litigation
ایین دادرسی مدنی
building block principle
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
principle of civil litigation
اصول محاکمات مدنی
principle energy level
تراز انرژی اصلی
bohr's correspondence principle
اصل همخوانی
counter current principle
اصول جریان متقابل
principle of equipartition of energy
اصل همبخشی انرژی
combining volumes principle
اصل ترکیب حجمی
functional principle
[Technology]
عاملیت
functional principle
[Technology]
کارکرد
ritz rydbergy combination principle
اصل ترکیب ریتس- ریدبرگ
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
action
عامل
action
فرمان حاضر به تیر
action
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
کار اقدام
action
جنگ عملیات
action
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
right of action
حق اقامه دعوی
right of action
حق طرح دعوی در دادگاه
right of action
حق طرح دعوی دردادگاه
right of action
حق ترافع
action
عمل انجام شده
course of action
روش انجام کار
course of action
راه کار
action
عملیات جنگی
immediate action
عملیات فوری
action
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
انجام کاری
action
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action
اقدام
action
جنگ
action
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
immediate action
عکس العمل فوری
action
جنبش
action
اژیرش
action
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
اثر
action
کردار
action
اشاره
action
جریان
action
جنبش حرکت
out of action
غیر فعال
out of action
خراب
down
[out of action, not in use]
<adj.>
خراب
[ازکارافتاده]
down
[out of action, not in use]
<adj.>
ازکارافتاده
out of action
خارج ازنبرد
action
کنش
appropriate action
اقدام مقتضی
out of action
از نبرد خارج شده
action
جدیت
action
رفتار
action
فعل اقدام
action
عمل
action
کار
action
تاثیر اثر جنگ
self action
خود عملی
self action
عمل فی نفسه
containing action
عملیات احاطهای بازدارنده
action
طرز عمل
action
سهم سهام شرکت
action
تمرین
action
بازی
action
نبرد
action
پیکار
action
اشغال نیروهای جنگی
action
گزارش وضع
action
اقامهء دعوا
action
جریان حقوقی تعقیب
action
لیست امکانات
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
possessory action
دعوی مالکیت
prepare for action
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
preventive action
اقدامات تامینی
prepare for action
حاضربه جنگ کردن
secondary action
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
preventive action
اقدامات احتیاطی
He is a man of action.
مردعمل است
speed of action
فرزی
speed of action
چابکی
speed of action
چالاکی
speed of action
زرنگی
[چابکی]
speed of action
سرعت انتقال
to rouse to action
بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action
بکاربرانگیختن
to bar one from his action
بازداشتن کسی از کاری
things in action
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action
اموال دینی
speed of action
تندی
to be out of action
[because of injury]
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
industrial action
عملوکارصنعتی
action replay
پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind
حرکتجریانباد
action lever
اهرم حرکتدستگاه
zone of action
منطقه عملیات یکان
zone of action
منطقه عمل
wounded in action
زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action
زخمی شده در جنگ
vexatious action
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action
دعوی ایذائی
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
splitting a cause of action
تجزیه دعوی
social action
اقدام اجتماعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com