Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
action system
نظام عمل
Other Matches
action
اشاره
action
عامل
action
فرمان حاضر به تیر
action
کار اقدام
action
جنگ عملیات
action
عملیات جنگی
action
جنبش
action
اژیرش
action
تاثیر اثر جنگ
action
نبرد
action
پیکار
action
اشغال نیروهای جنگی
action
گزارش وضع
action
طرز عمل
action
اقامهء دعوا
action
جریان حقوقی تعقیب
action
بازی
action
تمرین
action
جنگ
action
اقدام
action
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action
عمل انجام شده
out of action
خارج ازنبرد
out of action
از نبرد خارج شده
down
[out of action, not in use]
<adj.>
خراب
[ازکارافتاده]
down
[out of action, not in use]
<adj.>
ازکارافتاده
containing action
عملیات احاطهای بازدارنده
course of action
روش انجام کار
action
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
اثر
out of action
غیر فعال
action
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action
انجام کاری
action
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
لیست امکانات
action
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
course of action
راه کار
action
جریان
action
سهم سهام شرکت
right of action
حق اقامه دعوی
self action
عمل فی نفسه
right of action
حق طرح دعوی در دادگاه
right of action
حق طرح دعوی دردادگاه
out of action
خراب
self action
خود عملی
appropriate action
اقدام مقتضی
immediate action
عملیات فوری
immediate action
عکس العمل فوری
right of action
حق ترافع
action
رفتار
action
فعل اقدام
action
عمل
action
جدیت
action
کار
action
کردار
action
کنش
action
جنبش حرکت
action replay
پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
mine action
عمل مین
locking action
اثر سدکنندگی
local action
تخلیه موضعی باتری
automatic action
ناهشیارکاری
action of wind
حرکتجریانباد
zone of action
منطقه عملیات یکان
zone of action
منطقه عمل
wounded in action
زخمی عملیات زخمی جنگی
his action pleased me
ازکارش خوشنودیا راضی شدم
his action pleased me
کاراومرا خوشنودساخت
personal action
دعوی منقول
industrial action
عملوکارصنعتی
action lever
اهرم حرکتدستگاه
comulative action
اثر عمومی
comulative action
اثرات کلی
passing action
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
concerted action
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
concerted action
عمل مشترک
secondary action
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
personal action
دعوی شخصی
wounded in action
زخمی شده در جنگ
things in action
اموال دینی
inductive action
اثر القاء
characteristic action
عامل مشخصه
chos in action
حق دینی
chos in action
حق بالقوه
civic action
عملیات مردم یاری
civic action
امور عام المنفعه
civil action
دعوی مدنی یا حقوقی
civil action
دعوی مدنی
impluse action
انتخاب شماره
impact action
عمل انفجار نیروی ترکش
impact action
عمل ترکش
impact action
اثر انفجار
things in action
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
to bar one from his action
بازداشتن کسی از کاری
mine action
عمل کردن به صورت مین
legal action
اقدام قانونی
killed in action
کشته
killed in action
کشته جنگی
killed in action
تلف شدن در جنگ
vexatious action
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action
دعوی ایذائی
biocidal action
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
bring an action against someone
علیه کسی اقامه دعوی کردن
bringing an action
اقامه دعوی
capillary action
اثر مویینگی
to rouse to action
بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action
بکاربرانگیختن
column action
عمل ستونی
plan of action
طرح عملیات
scene of action
صحنه عملیات
double action
عمل دوبله یادو طرفه
double action
اقدام دوجانبه
divert action
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
divert action
عملیات مخالف
field of action
میدان اثر
radius of action
ناحیه رانندگی
radius of action
شعاع اثر
radius of action
برد عملیاتی هواپیما
radius of action
شعاع عمل
every man is a for his action
هرکس مسئول کردارخویش است
disciplinary action
تنبیه انضباطی
quick in action
فرز
quick in action
چابک
double action
دوکاره
real action
دعوی غیر منقول
scene of action
صحنه جنگ یادرگیری
end action
عمل پایانی
retrofit action
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
shock action
عمل غافلگیری
shock action
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action
عمل شوک
single action
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
social action
اقدام اجتماعی
reflex action
عمل غیر ارادی
splitting a cause of action
تجزیه دعوی
recourse action
رجوع به دادگاه
speed of action
سرعت حرکت
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
quick in action
جلد
quick action
عمل ضربتی انی
fuze action
عمل ماسوره
fuze action
طرز انفجارماسوره
prepare for action
حاضربه جنگ کردن
prepare for action
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
cutting action
قدرت سنگ زنی
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
possessory action
دعوی مالکیت
cross action
علیه وی اقامه کند
cross action
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
cross action
دعوی متقابل
criminal action
دعوی جزایی
police action
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
corrosive action
اثر خورندگی
preventive action
اقدامات احتیاطی
preventive action
اقدامات تامینی
quick action
عمل انی ماسوره
flexture action
اثر خمیدگی
quantum of action
ثابت پلانک
delaying action
عمل تاخیری
delaying action
عملیات تاخیری
delayed action
با ماسوره تاخیری
delayed action
وسیله با عمل تاخیری تاخیری
delay action
عملیات تاخیری
delay action
عمل تاخیری
quantum of action
کوانتوم کنش
quantum of action
کوانتوم اثر
quantum of action
مقدار اثر
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
corrosive action
اثر خوردگی
action for cancellation
اقدام به ابطال
abrasive action
اثر سایش
action potential
پتانسیل عمل
action potential
پتانسیل کار
action principle
اصل کنش
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
to be out of action
[because of injury]
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action research
پژوهش عمل نگر
speed of action
تندی
speed of action
فرزی
speed of action
چابکی
action statement
دستورالعمل اقدام
speed of action
چالاکی
abrasive action
اثر سائیدگی
action post
هدف در سمت چپ یا راست
action period
دوره کنش
action front
حاضر به تیر
action in personam
دعوی بر علیه شخص
action in rem
دعوی بر علیه عین مال
action for avoidance
اقدام برای لغو
action deferred
تامل در به کار بردن جنگ افزار
action letter
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action deferred
تامل در عملیات
action cuttent
پتانسیل عمل
action noun
اسم مصدر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com