Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (8 milliseconds)
English
Persian
active database
پایگاه دادههای فعال
Other Matches
database
برنامهای که یک واسط بین برنامه نوشته شده برای دستیابی به توابع DBMS است و خود DBMS
database
پایگاه داده ها
database
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
database
تغییر و مدیریت و استفاده از پایگاه داده میدهد.
database
مجموعه برنامه هایی که به کاربر اجازه ایجاد
database
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد
database
روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
database
شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
database
مجموعه دستوراتی که به کاربر اجازه ایجاد تغییر ساده در پایگاه داده ها میدهد
database
ترکیب سخت افزار و نرم افزار که برای پردازش سریع اطلاعات پایگاه داده ها طراحی شده است
database
که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
database
مجموعه زبانهایی که مثل زبانهای شرح داده
database
ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
database
بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
database
جستجو
database management
مدیریت پایگاه داده ها
relational database
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
relational database
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
relational database
پایگاه داده رابطهای
plex database
ساختار پایگاه داده ها که داده ها بهم متصل می شوند
on line database
پایگاه داده درون خطی
database disign
طرح پایگاه داده ها
database driver
برنامه راه انداز پایگاه داده
database structure
ساختار پایگاه داده ها
database management program
برنامه مدیریت پایگاه داده ها
database management system
سیستم مدیریت پایگاه داده سیستم مدیریت پایگاه داده ها
relational database management
مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
relational database management system
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database management system
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
relational database management system
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
record oriented database management
برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
table oriented database management progr
برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی
flat fuiile database management program
برنامه مدیریت پایگاه دادههای تک فایل
active
کاری
active
فعال کنشی
active
عامل
self active
فاعل در نفس خود
active
کنش گر
active
کنش ور
active
ساعی
active
فایلی که روی آن کار انجام میشود
active
فعال
active
حاضر بخدمت
active
دایر
active
تنزل بردار
active
باربح
active
معلوم
active
متعدی مولد
active
اکتیو
active
نظامی کادر
active
یکان کادر
active
موثر
active
کارگر
active
پرتحرک
active
اژیر کنشی کاریک
active
هدف فعال خط مشی فعال
active
دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
active
مشغول یا در حین کار یا در حین استفاده
active
اطلاعات را رد و بدل میکند
active sonar
سونار فعال
active sonar
رادار دریایی فعال
active sonar
ردیاب فعال
active status
خط مشی فعال توپخانه
active stock
موجودی فعال
active stock
موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
active therapy
درمان فعال
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
active sodomy
لواطه
active program
برنامه فعال
active plate
صفحه موثر
active rope
طناب اصلی کوهنوردی
active site
محل فعال
active site
موضع فعال
active officer
افسر کادر ثابت
active officer
افسر کادر
active mine
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
active program
برنامه دائر
active sodomy
بچه بازی
active sodomy
لواط
active power
توان موثر
active vocabulary
واژگان فعال
active window
پنجره فعال
the active voice
معلوم
the active voice
فعل معلوم
verb active
فعل معلوم
verb active
فعل متعدی
pro-active
گرایش به ایجاد وقایع
active tracking
مولدردیاب
politically active
از لحاظ سیاسی پرتحرک
active force
نیروی فعال
radio active
دارای تشعشع اتمی
radio active
رادیواکتیو
active zone of well
حوزه فعال چاه
active zone of well
حوزهای که چاه را تغذیه میکند
an active debt
بدهی با ربح
an active man
مرد کاری
an active man
مرد ساعی
an active remedy
چاره موثر
an active remedy
درمان کاری
an active volcano
اتشفشان در حال کار یاروشن
optically active
فعال نوری
active mine
مین فعال
active service
خدمت زیر پرچم
active carbon
کربن فعال
active cell
سلول فعال
active cell
سل فعال
active cell
خانه کاری
active center
مرکز فعال
active centers
مراکز فعال
active component
مولفه موثر
active conductor
سیم برق دار
active current
شدت موثر
active defense
پدافند عامل
active defense
دفاع عامل
active device
دستگاه فعال
active device
دستگاه کنشی
active duty
خدمت کادر ثابت
active storage
گنجایش مفید
active capacity
گنجایش مفید
active service
خدمت کادرثابت
active a ccount
حساب متحرک یا جاری
active absorption
جذب فعال
active aircraft
هواپیمای فعال
active aircraft
هواپیمای درگیر در رزم
active algolagnia
ازارگری جنسی
active analysis
تحلیل فعال
active area
ناحیه فعال
active army
ارتش کادر
active army
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active avoidance
اجتناب فعال
active balance
مانده فعال
active balance
موازنه مثبت
active balance
مانده مثبت
active duty
ارتش کادر
active material
موادی که خاصیت تجزیه دارند
active emf
نیروی برق رانی موثر
active list
فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
active file
پرونده فعال
active file
فایل فعال
active lines
خطهای فعال
active hydrogen
هیدروژن فعال
active index
ایندکس فعال
active index
شاخص فعال
active installation
تاسیسات فعال
active element
عنصر عمل کننده
active element
عنصر عامل
active material
مواد عامل
active material
ماده موثر
active installation
قسمت فعال
active element
عنصر فعال
active element
عنصر کنشی
active element
مولفه موثر
active air defense
پدافند عامل هوایی
the active powers of the mind
قوای عامله متحر
active acoustic torpedo
اژدر صوتی عامل
active participial abjective
صفت اسم فاعلی
active participial abjective
اسم فاعلی که بطورصفات بکار رود
active labor force
نیروی کار فعال
surface active agents
مواد فعال در سطح
active earth pressure
فشار عامل خاک
active earth pressure
رانش موثر خاک
active earth pressure
رانش محرک خاک
active earth pressure
رانش کاری خاک
active federal service
خدمت کادر
active federal service
قسمت کادر
active fiscal policy
سیاست مالی فعال
active fiscal policy
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active homing guidance
هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
active duty for training
اموزش زیر پرچم
command active sonobuoy system
وسیله اکتشاف زیردریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com