English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
active storage گنجایش مفید
Other Matches
active موثر
active کارگر
active پرتحرک
active اکتیو
active اژیر کنشی کاریک
active فایلی که روی آن کار انجام میشود
active دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
active اطلاعات را رد و بدل میکند
active مشغول یا در حین کار یا در حین استفاده
self active فاعل در نفس خود
active یکان کادر
active نظامی کادر
active هدف فعال خط مشی فعال
active کاری
active ساعی
active فعال
active حاضر بخدمت
active دایر
active تنزل بردار
active باربح
active معلوم
active متعدی مولد
active کنش ور
active عامل
active فعال کنشی
active کنش گر
active conductor سیم برق دار
active current شدت موثر
active database پایگاه دادههای فعال
active defense پدافند عامل
active component مولفه موثر
active defense دفاع عامل
active device دستگاه فعال
active device دستگاه کنشی
active duty خدمت کادر ثابت
active duty ارتش کادر
active program برنامه فعال
active centers مراکز فعال
active center مرکز فعال
active cell خانه کاری
active army ارتش کادر
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active avoidance اجتناب فعال
active balance مانده فعال
active balance موازنه مثبت
active balance مانده مثبت
active program برنامه دائر
active carbon کربن فعال
active cell سلول فعال
active cell سل فعال
active area ناحیه فعال
active site محل فعال
active installation تاسیسات فعال
active installation قسمت فعال
active lines خطهای فعال
active list فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
active material ماده موثر
active material مواد عامل
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
active mine مین فعال
active mine مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
active officer افسر کادر
active officer افسر کادر ثابت
active index شاخص فعال
active index ایندکس فعال
active element عنصر فعال
active element عنصر کنشی
active element مولفه موثر
active element عنصر عامل
active element عنصر عمل کننده
active emf نیروی برق رانی موثر
active file پرونده فعال
active file فایل فعال
active power توان موثر
active hydrogen هیدروژن فعال
active plate صفحه موثر
active service خدمت زیر پرچم
active force نیروی فعال
an active volcano اتشفشان در حال کار یاروشن
an active remedy درمان کاری
active capacity گنجایش مفید
an active remedy چاره موثر
an active man مرد ساعی
an active man مرد کاری
an active debt بدهی با ربح
active zone of well حوزهای که چاه را تغذیه میکند
politically active از لحاظ سیاسی پرتحرک
active service خدمت کادرثابت
radio active رادیواکتیو
radio active دارای تشعشع اتمی
the active voice معلوم
the active voice فعل معلوم
verb active فعل معلوم
verb active فعل متعدی
optically active فعال نوری
pro-active گرایش به ایجاد وقایع
active tracking مولدردیاب
active zone of well حوزه فعال چاه
active window پنجره فعال
active vocabulary واژگان فعال
active sodomy لواط
active sodomy بچه بازی
active site موضع فعال
active rope طناب اصلی کوهنوردی
active a ccount حساب متحرک یا جاری
active absorption جذب فعال
active aircraft هواپیمای فعال
active aircraft هواپیمای درگیر در رزم
active algolagnia ازارگری جنسی
active analysis تحلیل فعال
active sodomy لواطه
active sonar سونار فعال
active status خط مشی فعال توپخانه
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
active stock موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
active stock موجودی فعال
active sonar ردیاب فعال
active sonar رادار دریایی فعال
active therapy درمان فعال
surface active agents مواد فعال در سطح
active earth pressure رانش محرک خاک
active homing guidance هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
active earth pressure رانش موثر خاک
active earth pressure فشار عامل خاک
active participial abjective صفت اسم فاعلی
active participial abjective اسم فاعلی که بطورصفات بکار رود
the active powers of the mind قوای عامله متحر
active air defense پدافند عامل هوایی
active acoustic torpedo اژدر صوتی عامل
active labor force نیروی کار فعال
active earth pressure رانش کاری خاک
active duty for training اموزش زیر پرچم
active federal service خدمت کادر
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy سیاست مالی فعال
active federal service قسمت کادر
command active sonobuoy system وسیله اکتشاف زیردریایی
storage انبارش
storage انبار کردن
storage بخشی از حافظه برای ذخیره اطلاعات
storage TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
storage مخزن
storage ذخیره سازی انبار کالا
storage انباره
storage مشابه 9641
storage حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
storage هر رسانه ذخیره سازی داده
storage که حافظه اصلی و سریع کامپیوتر نیست
storage انبار
storage اندوزش
storage ذخیره کردن
storage ذخیره کردن ذخیره
storage خزانه
storage نگهداری
storage ذخیره سازی داده به صورتی که به آن امکان پردازش دیرتر داده میشود
storage فضای موقت حافظه برای داده هایی که در حال حاضر پردازش می شوند
storage نحوه اختصاص حافظه به کاربران مختلف , مثل برنامه ها , متغیرها, داده ,.....
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
storage حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
storage رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
storage ذخیره سازی
storage می نیست
storage حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفاده بعدی ذخیره شده اند
storage وسیله ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دستیابی است
storage فضای لازم برای ذخیره سازی داده
storage تعداد بیتهایی که در واحد فضای ذخیره سازی رسانه قابل ضبط است
storage چاپ محتوای فضای ذخیره سازی
storage فضای ذخیره سازی داده که بیشتر از یک میلیون میلیون بیت داده میتواند ذخیره کند
storage دیسک برای ذخیره داده
storage مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
storage هر وسیلهای که میتواند داده ذخیره کند و در صورت نیاز بازیابی کند
storage ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
storage bunker دخیره
storage capacity گنجایش انباره
storage bunker انبار
storage fragmentation تکه تکه شدن انباره
storage block بلوک ذخیره
storage circuit مدار ذخیره
storage battery باتری بارشدنی
storage battery اکولاموتور
storage capacity فرفیت انباره
storage dump روبرداری حافظه
storage device دستگاه ذخیره سازی
storage device دستگاه ذخیره
storage device دستگاه انبارش
storage cycle سیکل انباره
storage cycle چرخه انباره
storage costs هزینههای انبارداری
storage device انباره
storage compaction فشردگی انباره
storage device دستگاه انباره
storage cell سلول انباره
storage cell باتری
storage cell پیل باتری
storage cell یاخته انباره
storage battery انباره
storage battery باتری انبارهای
storage array ارایه انباره
secondary storage انباره ثانویه
seasonal storage مخزن فصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com