Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
English
Persian
actual damage
خسارت واقعی
Other Matches
actual
واقعی
actual
فعلی
actual self
خود واقعی
actual
حقیقی
actual parameter
پارامتر واقعی
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
actual load
بار واقعی
actual income
درامد واقعی
actual loss
زیان واقعی
actual movement
حرکت حقیقی
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
actual output
دبی موثر
actual output
بازداده فعال
actual address
نشانی واقعی
actual address
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
actual address
تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
actual address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
actual address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
actual cost
هزینه واقعی
actual instruction
دستور العمل واقعی
actual expenses
مخارج واقعی
actual argument
نشانوند واقعی
actual key
کلید واقعی
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
actual temperature
درجهدمایواقعی
actual velocity
سرعت واقعی
actual saving
پس انداز واقعی
actual price
قیمت واقعی
actual resistivity
مقاومت حقیقی
actual state of affairs
اوضاع فصلی
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
actual maximum flowline
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
actual water income
اب ورودی موثر
actual total loss
کل زیان وارده
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
actual state of affairs
وضع فعلی
actual state of affairs
اوضاع کنونی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
What's the damage?
چقدر خرج روی دستم می افتد؟
damage
آسیب
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
صدمه
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
خسارت
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
زیان
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
do damage
خسارت زدن
damage
ضرر
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
خسارت
damage
گزند
damage
غرامت معیوب کردن
damage
خسارت زدن زیان زدن
damage
اسیب
damage
ضرر
damage
خسارت غرامت
damage
ضایعات رزمی
damage
اسیب دیدن
damage
ضرر زدن خسارت دیدن اسیب
damage
زیان
damage
صدمه دیدن ازون
damage
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
damage
آسیب رساندن به چیزی
damage
صدمه دیدن
damage
غرامت ضرر
damage
تاوان
fractional damage
خسارت جزئی
fractional damage
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
general damage
خسارت عمومی
general damage
خسارت کلی
irreversible damage
اسیب جبران ناپذیر
light damage
خسارت جزئی یا سبک
material damage
خسارت مادی
moral damage
خسارت معنوی
moral damage
ضرر معنوی
proceeding for damage
دعوی خسارت
special damage
خسارت مخصوص
structural damage
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
water damage
خسارت اب دیدگی
collateral damage
خساراتمادیجنگ
certificate of damage
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
effective damage
ضایعات موثر
effective damage
خسارت موثر
direct damage
ضرر مستقیم
damage control
اسیب گیری
damage control
کنترل کردن خسارات
damage control
کنترل خسارات
damage assessment
تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
damage assessment
تعیین خسارات
damage area
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
criminal damage
تخریب جزائی
consequential damage
خسارت غیر مستقیم
certificate of damage
گواهی خسارت
brain damage
اسیب مغزی
indirect damage
ضرر غیر مستقیم
damage criteria
میزان خسارات
damage in transit
خسارت در هنگام ترانزیت
damage radius
شعاع منطقه خسارت
damage radius
شعاع خطر مین
damage threat
احتمال تولید خسارت
damage density
چگالی اسیب رسانی
damage threat
منطقه احتمال تولید خسارت
damage feasant
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
damage criteria
میزان ضایعات
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
damage control party
گروه اسیب گیر
civil damage assessment
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
accident damage to property
خسارت اتفاقی وارده بردارایی
bomb damage assessment
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
sea water damage
خسارت اب دریا
The damage can't have been caused accidentally.
آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
to damage somebody's good reputation
به شهرت کسی خسارت زدن
minimal brain damage
کمترین اسیب مغزی موثر
damage control bills
دستورالعمل کنترل خسارات
damage control book
راهنمای کنترل خسارات
area damage control party
گروه کنترل خسارات منطقه
actual job
[job held]
[occupation held]
پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com