Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
actual loss
زیان واقعی
Search result with all words
actual total loss
کل زیان وارده
Other Matches
actual
واقعی
actual
فعلی
actual
حقیقی
actual self
خود واقعی
actual address
تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
actual key
کلید واقعی
actual temperature
درجهدمایواقعی
actual saving
پس انداز واقعی
actual resistivity
مقاومت حقیقی
actual price
قیمت واقعی
actual load
بار واقعی
actual parameter
پارامتر واقعی
actual output
بازداده فعال
actual output
دبی موثر
actual income
درامد واقعی
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
actual expenses
مخارج واقعی
actual address
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
actual address
نشانی واقعی
actual instruction
دستور العمل واقعی
actual address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
actual argument
نشانوند واقعی
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
actual address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
actual cost
هزینه واقعی
actual damage
خسارت واقعی
actual velocity
سرعت واقعی
actual movement
حرکت حقیقی
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
actual maximum flowline
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
actual state of affairs
وضع فعلی
actual state of affairs
اوضاع فصلی
actual state of affairs
اوضاع کنونی
actual water income
اب ورودی موثر
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
to be at a loss
حیران بودن
loss
افت
to be at a loss
گیج ومبهوت بودن
to be at a loss
درمانده بودن
no known loss
زیان نامعلوم
to be at a loss
بهت زده بودن
to be at a loss
حیرت زده بودن
to be at a loss
متعجب و متحیر بودن
loss of value
افت ارزش
at a loss what to do
بلا تکلیف
at a loss what to do
لا تکلیف
loss
باخت
i^ r loss
اتلاف توان
loss
زیان
loss
زوال
loss
خسارت
loss
تلفات جنگی ضایعات رزمی
loss
هدر رفتگی
loss
گریز سقوط
loss
تلفات
loss
ضرر
loss
خسارت گمراهی
loss
فقدان
loss
اتلاف
loss
تلفات ضایعات
loss
خسارات
loss
ازدست دادن
loss
گمگشت
loss
شکست
loss
گمگشتگی
loss
تلف
profit and loss
حساب سود وزیان
power loss
گمگشتگی قدرت
sustain a loss
ضرر دیدن
power loss
تلف قدرت
resistance loss
اتلاف مقاومتی
power loss
اتلاف توان
potential loss
افت پتانسیل
profit and loss
سود و زیان
profit and loss a
حساب سودوزیان
radiation loss
گمگشتگی تابش
suffer loss
ضرر کردن
suffer loss
زیان دیدن
spartter loss
تلف تزریق
radiation loss
تلف تشعشع
perfect loss
زیان خالص
perfect loss
زیان خاص
loss of pressure
افت فشار
loss of profit
عدم النفع
loss on points
باخت با امتیاز
loss replacement
جایگزینی تلفات و ضایعات
loss statement
صورت سود و زیان
magnetic loss
تلف مغناطیسی
melting loss
افت یا تلف ذوب
loss of claim
فقدان غرامت
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
operating loss
زیان عملیاتی
option of loss
خیار غبن
partial loss
زیان جزئی
partial loss
خسارت جزیی
perfect loss
زیان مطلق
loss of energy
افت انرژی
sustain a loss
زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
tip loss
تلفات نوک
windfall loss
زیان اتفاقی
windfall loss
زیان باد اورده
To sell something at a loss.
چیزی را باضرر فروختن
To inflict a loss on someone.
به کسی ضرر زدن ( رساندن )
To cause ( inflict ) a loss .
ضرر وزیان واردکردن
to be at a loss for an answer
پاسخی نداشتن
never to be at a loss for an answer
همیشه حاضر جواب بودن
to be at a loss as to what to advise
آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
hair loss
ریزش مو
[پزشکی]
loss of hair
ریزش مو
[پزشکی]
hair loss
آلوپسی
[پزشکی]
water loss
ابکاهی
voltage loss
گمگشتگی فشارالکتریکی
voltage loss
اتلاف ولتاژ
to bear a loss
خسارت دیدن یاکشیدن
to bear a loss
ضرردادن
to cut a loss
ازنصف ضر ربرگشتن
to incur a loss
زیان دیدن
to incur a loss
ضر ر دیدن
to replace a loss
جای زیانی را پرکردن
to sell at a loss
بضر یا زیان فروختن
to suffer a loss
زیان دیدن
to suffer a loss
ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss
زیان دیدن
to sustain a loss
ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss
متحمل خسارت شدن
total loss
خسارت کلی
total loss
نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
total loss
تلفات کل
transformer loss
اتلاف مبدل
loss of hair
آلوپسی
[پزشکی]
loss of accuracy
فقدان دقت
dead loss
زیان ناخالص
head loss
افت بار
head loss
افت فشار
voltage loss
تلف ولتاژ
consequential loss
زیان تبعی
heat loss
اتلاف گرمایی
heat loss
تلف گرما
heat loss
گمگشتگی حرارتی
gain or loss
سود یا زیان
hysteresis loss
اتلاف پسماندی
impact loss
افت انرژی در اثر برخورد
impedance loss
تلف اتصال کوتاه
impedance loss
گمگشتگی اتصال کوتاه
generator loss
اتلاف مولد
evaporation loss
اتلاف در تبخیر
dielectric loss
اتلاف دی الکتریک
current loss
تلف جریان
orientation loss
گم گشتگی
current loss
گمگشتگی جریان
core loss
اتلاف اهن
core loss
اتلاف هسته
copper loss
تلف مس
eddy loss
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
copper loss
اتلاف مس
energizing loss
تلف انرژی
energizing loss
گمگشت کارمایه
energy loss
تلف انرژی
energy loss
گمگشت انرژی
entrance loss
افت حاصل از اصطکاک
insertion loss
توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
insulation loss
تلف عایق بندی
internal loss
تلف داخلی
cause to sustain a loss
ضرر زدن به
loss angle
زاویه اتلاف
capital loss
زیان سرمایه
causing a loss
اضرار
bearing loss
اتلاف بالشتکی
copper loss
گمگشت مس
loss appraisal
قبول تلفات در جنگ
loss appraisal
ضایعات قابل قبول
loss assessment
ارزیابی میزان خسارت
loss factor
ضریب اتلاف
absorption loss
اتلاف جذب
loss leader
کالایی که با ضرر فروخته میشود
loss leader
کالایی که با قیمت پایین
loss leader
بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
capital loss
کاهش ارزش سرمایه
line loss
تلف خط
cause to sustain a loss
زیان رساندن به
light loss
گمگشتگی نور
light loss
تلف نور
line loss
میرایی خط
light loss
افت نور
loss and gain
زیان و سود
iron loss
اتلاف اهن
loss and gain
ضرر و منفعت
loss angle
زاویه گمگشت
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
cause to sustain a loss
اضرار
cause to sustain a loss
تسبیب
Nothing can.compensate for the loss ones health.
هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
low loss construction
ساختمان کم تلفات
arc drop loss
اتلاف جرقهای
constructive total loss
خسارت کلی
arcthrough loss of control
نافرمانی نارسانایی
brush contact loss
افت زغال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com