English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
addition agent ماده افزودنی
addition agent عامل افزودنی
Other Matches
in addition to <prep.> به اضافه
in addition to <prep.> به علاوه
in addition <adv.> وانگهی
in addition <adv.> علاوه بر این
in addition <adv.> به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.> اضافه بر این
in addition <adv.> از این گذشته
in addition <adv.> گذشته از این
in addition <adv.> بعلاوه
in addition <adv.> در ضمن
addition عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
addition عمل جمع بدون بیت یا کلمه نقلی
addition جمع
addition اسم اضافی ضمیمه
addition ترکیب چند ماده با هم
addition لقب متمم اسم
addition اضافه
addition رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
addition افزایش
addition زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
addition عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
addition polymerization بسپارش افزایشی
addition polymer بسیار افزایشی
addition reaction واکنش افزایشی
addition resin بسیار افزایشی
addition theorem قضیه جمع پذیری
addition record رکورد اضافی
electrophilic addition افزایش الکترون دوستی
destructive addition عمل جمع که در آن نتیجه روی یکی از عملوندها نوشته میشود یعنی دوباره نویسی صورت می گیرد
addition table جدول افزایشی
addition compound ترکیب افزایشی
antimarkovinkoff addition افزایش غیر مارکونیکوفی
addition polymerization بسپارش زنجیری
free radical addition افزایش رادیکالی
oxidative addition reaction واکنش افزایشی اکسایشی
michael addition reaction واکنش افزایشی مایکل
cis addition reaction واکنش افزایشی سیس
addition elimination reaction واکنش افزایشی- حذفی
markovnikoff addition reaction واکنش افزایشی مارکونیکوف
ether catalyzed addition افزایش با کاتالیزگری اتر
pressure equalized addition funnel قیف افزایشی متعادل کننده فشار
agent ماده
agent عنصر
agent نماینده عامل شیمیایی خرج
agent عامل اطلاعاتی
agent کاگزار
agent پیشکار
agent گماشته وکیل
agent مامور
agent عامل
agent واسطه عامل
agent فرستنده
agent مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agent نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
agent وکیل
agent نماینده
agent ارگان
agent واسطه
forwarding agent متصدی حمل ونقل
nerve agent گازعصب
nerve agent عامل شیمیایی عصبی
press agent مامور اگهی و تبلیغ
mercantile agent بازرگانی
news agent روزنامه فروش
news agent خبرگزار
proxy agent نرم افزاری که دستورات مدیریت شبکه را ترجمه میکند تا به نرم افزار مدیریتی امکان دهد تا وسیلهای که از پروتکل دیگر استفاده میکند را کنترل کند
overseas agent نماینده خارجی
overseas agent نماینده درکشور بیگانه
insurance agent نماینده بیمه
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
oxidizing agent عامل اکسنده
precipating agent عامل رسوب دهنده
mercantile agent نماینده
masking agent عامل پوشاننده
psychoactive agent ماده روانگردان
fusing agent عامل ذوب
house agent دلال خانه
igniting agent عامل احتراق
incapacitating agent عامل بیهوش کننده
incapacitating agent گازبیهوشی
insurance agent عامل بیمه
land agent دلال معاملات ملکی
undercover agent کارآگاه مخففی
law agent نماینده قضایی
law agent نماینده حقوقی
warning agent گند گاز
manufacturer's agent نماینده تولیدکننده
manufacturer's agent نماینده سازنده
manufacturers' agent نماینده سازنده
manufacturers' agent نماینده تولیدکننده
forwarding agent نماینده حمل و نقل
psychochemical agent عامل عصبی
undercover agent مامورتحقیق مخففی
vomiting agent گازاستفراغ اور
vesicant agent عامل شیمیایی تاول زا
vesicant agent گاز تاول زا
universal agent وکیل مطلق الوکاله
universal agent وکیل تام الاختیار
toxic agent گاز سمی
toxic agent عامل شیمیایی سمی
toxic agent ماده سمی
vomiting agent عامل تهوع اور
wetting agent ماده خیس کننده
washing agent مواد شوینده
stripping agent رنگ زدا
stripping agent ماده رنگ بر
publicity agent نمایندهافکارعمومی
estate agent فروشندهزمینوملک
secret agent جاسوس
secret agent مامور مخفی
wetting agent عامل خیس کننده
thickening agent عامل غلیظ کننده
stripping agent عامل رنگ گیر
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
sequestering agent عامل منزوی کننده
sequestering agent عامل کمپلکس دهنده
scholastic agent شاگرد پیدا کن
scholastic agent دلال تدریس
sales agent نماینده فروش
resolving agent عامل تفکیک کننده
releasing agent عامل رهاکننده
reducing agent عامل کاهنده
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
sole agent نماینده منحصر بفرد
sole agent نماینده انحصاری
smoke agent ماده دودانگیز
smoke agent عامل شیمیایی دودانگیز
shipping agent نماینده شرکت کشتیرانی
shipping agent اژانس حمل
shipping agent موسسه حمل کالا
shipping agent شرکت حمل
psychochemical agent گاز عصبی
choking agent گاز خفه کن
biological agent عامل زیستی
biological agent عامل میکربی
antiplant agent عامل ضد رویش گیاهان
antimateriel agent عامل مخصوص فاسد کردن اماد
antimateriel agent عامل فساد اماد
anticrop agent عامل ضدمحصولات کشاورزی
anticrop agent عامل ضد غلات
alloying agent عنصر الیاژی
alkylation agent عامل الکیل دار کننده
alkylating agent عامل اکلیل دار کننده
bleaching agent عامل رنگبر
blister agent عامل تاول زا
blister agent گاز تاول زا
choking agent عامل خفه کننده
chlorinating agent عامل کلردار کننده
chemical agent ماده شیمیایی
chemical agent عامل شیمیایی
chelating agent عامل کی لیت ساز
catalytic agent عامل فعل وانفعال شیمیایی بوسیله اثرمجاورتی
casualty agent عامل ایجاد تلفات و ضایعات
blowing agent عامل پف کننده
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
blood agent مدت پرواز
free agent بازیگر بدون قرارداد
agent representative عامل
acidulating agent ماده اسیدی کننده
acidulating agent اسیدی کننده
acetylizing agent عامل استیل دار کننده
acetylating agent عامل استیل دار کننده
accelerating agent کاتالیزور
accelerating agent ماده تسریع کننده
absorbing agent عامل جذب
travel agent بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent سفر ارا
travel agent سفرچین
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
acylating agent عامل اسیل دار کننده
agent provocateur مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agent officer افسر عامل پرداخت
agent net شبکه اطلاعاتی
agent de change دلال ارزی
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
aerating agent مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
aerating agent هوادهنده
adhesion agent عامل چسبندگی
adhesion agent چاشنی چسب افزا
adhesion agent ماده تشدیدکننده خواص
adhesion agent مایه چسب افزا
double agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
coloring agent ماده رنگ
forwarding agent واسطه حمل و نقل
drying agent خشک کننده
dispersing agent عامل پاشنده
emulsifying agent عامل امولسیون کننده
diplomatic agent وزیرمختار کاردار
diplomatic agent مامور سیاسی
developer agent ماده فهور
developer agent عامل فهور
detonating agent عامل منفجر کننده
demasking agent عامل عریانساز
diplomatic agent سفیر
dual agent عامل دو جانبه
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
executive agent عامل اجرایی
forwarding agent عامل حمل و نقل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com