English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (7 milliseconds)
English Persian
adjective colour زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
Other Matches
a horse of another colour [different colour] موضوع علیحده
a horse of another colour [different colour] مطلبی دیگر
adjective وابسته
adjective تابع
adjective وصفی
any [+ adjective] کمی
adjective صفت
d. adjective صفت اشاره
adjective laws قوانین مربوط باصول محاکمات
adjective of quality صفت توصیفی
noun adjective صفت
pronominal adjective صفت مبهم
pronominal adjective صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
proper adjective صفت مرکب از اسم خاص
relative adjective صفت موصولی
off colour بی حال
off-colour بی حال
off-colour کسل
off colour کسل
colour احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colour امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour رنگزدن
colour رنگامیزی
colour رنگ
colour ملون کردن
colour فام
colour بشره
colour رنگ کردن
colour تغییر رنگ دادن
colour شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colour چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour جدول شماره هایی که ویندوز
colour برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colour سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
water colour نقاشی ابرنگی
water colour ابرنگ
to change colour رنگ برنگ شدن
scheme of colour طرح رنگ
to change colour تغییر رنگ دادن
water colour رنگاب
scheme of colour رنگ بندی
colour chart نموداررنگ
colour control کنترلرنگ
There is no colour beyond black . <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
primary colour رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
colour-coded کدگذاریاز طریقرنگ
colour supplement مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
colour scheme چینشرنگیکمکان
colour fast دارایرنگثابت
colour blindness کوررنگی
colour blind کوررنگ
colour bar تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
colour filter فیلتررنگ
colour display نمایشرنگ
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
saturated colour که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
saturated colour رنگهای روشن
flat colour رنگ تخت
false colour رنگ مصنوعی
false colour فیلم رنگی مصنوعی
dust colour خاکی
dead colour رنگ ضعیف
dead colour رنگ دست اول
colour box جعبه رنگ
colour bearer پرچم دار
oil colour رنگ روغنی
achromatic colour رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
flat colour رنگ نازک مستوی
level colour رنگ یکدست یا یکنواخت
rose colour رنگ گلی
high colour خجالت
high colour سرخی
ground colour رنگ زمینه
flesh colour رنگ بشره
flesh colour رنگ بدنی
hair colour [British] رنگ مو
bishop of the wrong colour فیل بد رنگ شطرنج
colour television camera صفحهرنگیدوربین
light source colour رنگ منبع نور
colour of waste water رنگ فاضلاب
colour selection filter فیلترجداکنندهرنگ
colour hard copy device اسباب نسخه چاپی رنگی
liquid crystal display colour pigmented صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com