English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
adjustable seat صندلی متحرک
Other Matches
adjustable تعدیل پذیر
adjustable قابل تطبیق
adjustable قابل تنظیم
adjustable تنظیم پذیر
adjustable <adj.> قابلیت تنظیم قسمت های مختلف دار قالی
adjustable coupling جفتگیری متغیر
adjustable stop توقف قابل تنظیم [مهندسی]
adjustable resistance مقاومت متغیر
adjustable dimension بعد تعدیل پذیر
adjustable gib پشت بند قابل تنظیم
adjustable lever اهرم قابل تنظیم
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
adjustable plane رنده درجه دار
adjustable stabilizer تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
adjustable thermostat دماپای تنظیم پذیر
adjustable wrench آچار فرانسه
angular adjustable قابل تنظیم بطور زاویه ای
adjustable strap بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
adjustable antenna آنتن قابل تنظیم
adjustable clamp گیره قابل تنظیم
adjustable parameter پارامتر تنظیم پذیر
adjustable lamp چراغ مطالعه قابل تنظیم
adjustable shelf صفحه متحرک
vertically adjustable قابلیت تنظیم عمودی
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
adjustable spanner آچارفرانسه
adjustable support پایه متحرک
adjustable buckle سگک قابل تنظیم
adjustable condenser خازن متغیر
adjustable catch دستگیره قابل تنظیم
adjustable channel مجرای قابل تنظیم
adjustable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
adjustable proportional module نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
adjustable speed motor موتور با دور متغیر
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
adjustable leaping weir سر ریز آب باران با تیغه متحرک
continuous adjustable transformer مبدل تنظیم پذیر
adjustable ceiling fixture آویز سقفی متحرک
adjustable waist tab نوار دور کمر قابل تنظیم
adjustable double endwrench آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
adjustable nut wrench آچار فرانسه
adjustable conduit attachment fixture آویز متحرک
inductor with adjustable air gap پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
square-jawed adjustable spanner تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
take your seat بنشینیدسرجای خودتان
please take a seat خواهش میکنم بفرمایید
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
seat نیمکت
seat حرکت تعادلی
seat قسمت میانی زین اسب
seat مرکز مقر
seat جا
seat محل اقامت
seat سکوی استقرار
seat جایگاه نشاندن
seat پایه
seat جایگزین ساختن
seat نشیمنگاه
seat کفل
seat سرین
seat نشیمنگاه مسند
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Have a seat, please! خواهش میکنم بفرمایید !
seat مقر
seat صندلی
seat وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
dual seat زینموتور
country seat خانهی اربابی
keay seat جا خار
double seat صندلیدونفره
commander's seat صندلیفرمانده
captain's seat محلنشستنکاپیتان
bench seat صندلیاتومبیل
reel seat جایگاهقرقره
rear seat صندلیعقب
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
parliamentary seat صندلی مجلسی
parliamentary seat جای مجلسی
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
to resign one's seat از جای مجلسی خود کناره گرفتن
first officer's seat صندلیخلباناول
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
seat back پشتیصندلی
seat cover پوششصندلی
seat stay نگهدارندهصندلی
seat tube تیوپصندلی
single seat صندلییکنفره
Where is my seat(place) جای من کجاست ؟
on the edge of one's seat <idiom> ناآرام بودن
take a back seat <idiom> پذیرش پستترین مقام
book a seat جا رزرو کردن
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
folding seat صندلی تاشو
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat حکومت نشین
governor's seat حاکم نشین
he lost the seat مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat دوباره بوکالت برگزیده نشد
hiking seat تهته اتکای خم شونده در قایق
judgement seat دادگاه
jump seat صندلی تا شو
key seat جاخار
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
drive's seat صندلی راننده
county seat مرکز بخشداری
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
bucket seat صندلی یکنفری
hot seat صندلی برقی
hot seat صندلی الکتریکی
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
seat belt کمربند صندلی هواپیما
back seat صندلی عقب اتومبیل
box seat صندلی لژ
bridge seat تکیه گاه
bridge seat پاشنه پل
classical seat وضع بدنی سوارکار روی زین
key seat شیار خار
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
seat of government مقر حکومت
seat of settlement محل نشست ساختمان
seat of the pants استفاده از تجربه
straddle seat تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
the seat of pain جای درد
the seat of pain موضع درد
the seat thought مرکز اندیشه یا فکر
to induct into a seat در جایی برقرار کردن
valve seat نشیمنگاه سوپاپ
sliding seat نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
seat bars میلههای تکیه گاه
seat angle نبشی نشیمن
primer seat مقر چاشنی
mercy seat سرپوش رحمت
country seat خانهی بزرگ روستایی
mercy seat تخت خدا
pillion seat جای اضافی در موتور سیکلت
flat racing seat خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat reamer جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve seat insert مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
valve seat wrench دریچهآچارپایه
fly by the seat of one's pants <idiom> دست تنها
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
back-seat drivers آدم فضول
valve seat grinder دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
back-seat driver آدم فضول
seat-belt warning light چراغهشدارکمربندایمنی
You are a back seat drive.You are on the sidelines. کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com