Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
advance command post
پاسگاه رده جلو
advance command post
پاسگاه فرماندهی جلو
Other Matches
command post
پست فرماندهی
command post
پاسگاه فرماندهی
forward command post
پست فرماندهی جلو
forward command post
پاسگاه مقدم
command post exercise
تمرین پاسگاه فرماندهی
army airdefense command post
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
advance
ترفیع رتبه دادن
advance
پیش رفتن
advance
راندن
advance
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance
اعتبار
advance
پیش پرداخت
advance
پیش برق
advance
عالی
advance
ترقی کردن پیش پرداخت
advance
پیشروی پیشروی کردن
advance
پیشرفت طولی ناو
advance
پیش افتادن پیش افتادگی
advance
پیشرفت پیشروی
advance
پیشرفت
advance
بهبود
advance
پیشروی
in advance
<adv.>
پیشاپیش
in advance
<adv.>
از قبل
advance
پیشرفت
in advance
<idiom>
سرساعت
advance
حرکت دادن چیزی به جلو
advance
حرکت به جلو
advance
مقدم
advance
جلو
advance
پیش پرداخت
advance
تسریع کردن
advance
ترقی دادن
advance
جلو رفتن
advance
جلوبردن
advance
پیش بردن
advance
پیشروی
advance course
دوره عالی
advance
پیشنهاد کردن
advance
اقامه کردن
advance
قبلا تهیه شده
advance
طرح کردن
advance
مساعده دادن
advance
مساعده
advance
ازپیش فرستاده شده
advance
ترقی مساعده
advance
قبلا تجهیز شده
advance
وام
advance
پیشرفت
advance payment
پیش پرداخت
advance section
قسمت جلویی
advance sign
علامت اوانس
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
advance section
قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance purchase
خرید سلف
advance point
قسمت نوک
advance point
قسمت سر جلودار
advance point
گروه نوک
advance variation
واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
advance guard
طلایه
advance march
فرمان پیش
payment in advance
پیش پرداخت
payment in advance
پیش پرداخت کردن
payable in advance
قابل پیش پرداخت
pay in advance
پیش پرداخت کردن
paper advance
جلو رفتن کاغذ
money in advance
بیعانه
hand advance
میزان کردن دستی
announce in advance
از پیش اعلام کردن
advance party
قسمت پیشرو
advance party
گروه پیشرو
advance gruard
پیش قراول
advance gruard
یکان جلودار
advance gruard
جلودار
advance freight
پیش پرداخت کرایه حمل
advance force
نیروی جلودار اب خاکی
advance force
نیروی پیشروی
advance by echelon
حرکت رده به رده
advance detachment
قسمت پیشرو
advance cracking
ترکهای عمیق
advance by echelon
پیشروی رده به رده
advance gruard
طلایه
advance by bounds
پیشروی خیز به خیز
advance guard
پیشرو
advance guard
پیش لشکر پاسدار
advance organizer
پیش سازمان دهنده
advance officer
افسر جلودار ستون
advance observer
دیدبان جلو
advance observer
دیدبان مقدم
advance march
پیشروی حرکت به جلو
advance guard
پیش قراول
advance base
پایگاه جلو
advance by bounds
حرکت خیز به خیز
advance detachment
قسمت سرجلودار
pay in advance
پیش قسط دادن
speed of advance
سرعت پیشروی
bank advance
وام بانکی
advance base
پایگاه مقدم صحنه عملیات
velocity of advance
تندی پیشرفت
buy in advance
پیش خرید کردن
axis of advance
محور پیشروی
money in advance
پیش پرداخت مساعده
to advance the hand of a clock
عقربه ساعت را جلو کشیدن
semi automatic advance
میزان کردن نیم خودکار
To make advance
[overtures]
منت کشیدن
[برای آشتی]
paper advance setting
جایگاه پیشرفته ورق
spark advance & retard
میزان کردن جرقه
film advance mode
دکمه رد کردن فیلم
advance of defensive line
در جلو خطوط پدافندی
automatic spark advance
میزان کردن خودکار
advance individual training
آموزش تکمیلی انفرادی
automatic timing advance
تنظیم کننده خودکار
synchronous phase advance
خازن همزمان
advance resistance wire
سیم ادونس
command.com
COCO.ANDفایل
command.com
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command
امرکردن
under command
تحت کنترل
under command
زیرفرماندهی
command
فرمایش
command
حکم کردن
command
فرمان
command
فرماندهی
command
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
فرمان دستوردادن
command
سرکردگی فرماندهی
command
دستور
command
یکان قرارگاه عمده
command
حکم
command
امر
command
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
فرمان دادن
command
امریه
second in command
معاون
second in command
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
self command
کف نفس
self command
خودفرمانی
self command
خودداری
specified command
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
at my command
به فرمان من
specified command
نیروی اختصاصی
command heading
مسیرپیش بینی شده
command heading
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command channels
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command automatism
فرمانبری مطلق
combined command
یکان مرکب
channel command
فرمان کانال
command axis
محور حرکت یکان
command axis
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
command channels
ردههای فرماندهی
command group
گروه فرماندهی
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command detonated
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command key
کلید فرمان
command language
زبان فرماندهی
command language
زبان فرمان
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
chain of command
سلسله مراتب فرماندهی
command of execution
ریاست اجرایی
chain of command
سلسله مراتب
command net
شبکه یکان
command net
شبکه فرماندهی
command mode
وضعیت دستوری
command mode
حالت فرماندهی
command liaison
شبکه رابط یکان
command and control
کنترل و فرماندهی
command language
زبان دستوری
combined command
فرماندهی مرکب
command liaison
افسر رابط فرماندهی
command module
نقشهراهنما
sealift command
فرماندهی حمل و نقل دریایی
scheme of command
طرح فرماندهی
scheme of command
طرح عملیاتی یکان
retraining command
قسمت ندامتگاه
retraining command
یکان بازاموزی
resume command
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
preparatory command
فرمان حاضرباش
preparatory command
فرمان خبر
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
operator command
فرمان متصدی
operational command
فرماندهی از نظر عملیاتی
national command
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
sealift command
یکان حمل و نقل دریایی
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
support command
فرماندهی پشتیبانی
word of command
فرمان انتصاب
word of command
فرمان نظامی
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
unified command
فرماندهی متحد
type command
نوع یکان ناو گروه
type command
فرماندهی ناو گروه
transient command
فرمان ناپایدار
to perform a command
فرمانی را اجرا کردن
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
tactical command
فرماندهی تاکتیکی
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
support command
یکان پشتیبانی
sequence of command
ترتیب توالی فرامین
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com