Dictiornary-Farsi | advance cracking | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 125 (2 milliseconds)

English	Persian
advance cracking	ترکهای عمیق


Other Matches

to get cracking	شروع کردن [به کاری] [اصطلاح روزمره]
cracking	وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
get cracking <idiom>	عجله کردن
cracking	تجزیه
cracking	شکستن
cracking	شکافتگی
cracking	ترک خوردگی
cracking	شکستن هیدروکربورهای متشکله نفت خام و تبدیل ان به هیدروکربورهای سبکتر
cracking	کراکینگ
cat cracking	کراکینگ با کاتالیزور
resistance to cracking	مقاوم در برابر شکستگی
cold cracking	ترک خوردگی فلز سرد
map cracking	ترکهای نقش وار
season cracking	ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
To set to work. To get cracking.	دست بکار شدن
in advance <idiom>	سرساعت
advance	بهبود
advance	حرکت دادن چیزی به جلو
advance	حرکت به جلو
advance	پیشرفت پیشروی
advance	پیشرفت
advance	ترفیع رتبه دادن
advance course	دوره عالی
advance	پیشروی
in advance <adv.>	پیشاپیش
in advance <adv.>	از قبل
advance	پیشرفت
advance	پیش بردن
advance	پیشرفت
advance	قبلا تجهیز شده
advance	قبلا تهیه شده
advance	ازپیش فرستاده شده
advance	مساعده
advance	مساعده دادن
advance	طرح کردن
advance	پیشنهاد کردن
advance	اقامه کردن
advance	تسریع کردن
advance	ترقی دادن
advance	جلو رفتن
advance	پیشروی
advance	جلوبردن
advance	ترقی مساعده
advance	وام
advance	پیش پرداخت
advance	پیش افتادن پیش افتادگی
advance	پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance	اعتبار
advance	پیش رفتن
advance	راندن
advance	پیش پرداخت
advance	پیش برق
advance	عالی
advance	ترقی کردن پیش پرداخت
advance	پیشروی پیشروی کردن
advance	پیشرفت طولی ناو
advance	مقدم
advance	جلو
hand advance	میزان کردن دستی
paper advance	جلو رفتن کاغذ
buy in advance	پیش خرید کردن
bank advance	وام بانکی
axis of advance	محور پیشروی
announce in advance	از پیش اعلام کردن
advance variation	واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
money in advance	بیعانه
money in advance	پیش پرداخت مساعده
velocity of advance	تندی پیشرفت
speed of advance	سرعت پیشروی
payment in advance	پیش پرداخت
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payable in advance	قابل پیش پرداخت
pay in advance	پیش پرداخت کردن
pay in advance	پیش قسط دادن
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
advance sign	علامت اوانس
advance base	پایگاه جلو
advance freight	پیش پرداخت کرایه حمل
advance gruard	جلودار
advance gruard	یکان جلودار
advance gruard	طلایه
advance guard	پیش قراول
advance gruard	پیش قراول
advance guard	پیش لشکر پاسدار
advance guard	پیشرو
advance force	نیروی جلودار اب خاکی
advance force	نیروی پیشروی
advance base	پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance by bounds	حرکت خیز به خیز
advance by bounds	پیشروی خیز به خیز
advance by echelon	حرکت رده به رده
advance by echelon	پیشروی رده به رده
advance section	قسمت جلویی
advance detachment	قسمت پیشرو
advance detachment	قسمت سرجلودار
advance guard	طلایه
advance march	فرمان پیش
advance point	قسمت نوک
advance party	گروه پیشرو
advance payment	پیش پرداخت
advance point	گروه نوک
advance section	قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance organizer	پیش سازمان دهنده
advance party	قسمت پیشرو
advance officer	افسر جلودار ستون
advance point	قسمت سر جلودار
advance observer	دیدبان جلو
advance observer	دیدبان مقدم
advance march	پیشروی حرکت به جلو
advance purchase	خرید سلف
advance command post	پاسگاه رده جلو
automatic timing advance	تنظیم کننده خودکار
automatic spark advance	میزان کردن خودکار
advance resistance wire	سیم ادونس
to advance the hand of a clock	عقربه ساعت را جلو کشیدن
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
advance command post	پاسگاه فرماندهی جلو
To make advance [overtures]	منت کشیدن [برای آشتی]
semi automatic advance	میزان کردن نیم خودکار
paper advance setting	جایگاه پیشرفته ورق
film advance mode	دکمه رد کردن فیلم
synchronous phase advance	خازن همزمان
advance of defensive line	در جلو خطوط پدافندی