Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 127 (7 milliseconds)
English	Persian
advance observer	دیدبان مقدم
advance observer	دیدبان جلو
Other Matches
observer	مراقب
observer	مشاهده کننده
observer	پیرورسوم خاص
observer	دیده بان
observer	شاهد
observer	نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer	گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer	نافر
air observer	دیدبان هوایی
technical observer	بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
forward observer	دیدبان مقدم
an acute observer	بیننده تیز نظر
ground observer	دیدبان زمینی
participant observer	مشاهده گر شرکت کننده
forward observer	دیدبان جلو
tactical air observer	دیدبان تاکتیکی هوایی
tactical air observer	دیدبان هوایی
advance	پیشرفت پیشروی
in advance <adv.>	از قبل
in advance <idiom>	سرساعت
advance	پیشرفت
advance	ترفیع رتبه دادن
advance	پیشرفت
advance course	دوره عالی
advance	بهبود
advance	پیشروی
in advance <adv.>	پیشاپیش
advance	حرکت دادن چیزی به جلو
advance	تسریع کردن
advance	ترقی مساعده
advance	پیشرفت
advance	قبلا تجهیز شده
advance	قبلا تهیه شده
advance	ازپیش فرستاده شده
advance	مساعده
advance	پیشروی
advance	پیش بردن
advance	مساعده دادن
advance	جلوبردن
advance	طرح کردن
advance	پیشنهاد کردن
advance	اقامه کردن
advance	جلو رفتن
advance	ترقی دادن
advance	وام
advance	پیش پرداخت
advance	جلو
advance	اعتبار
advance	راندن
advance	پیش رفتن
advance	پیش افتادن پیش افتادگی
advance	پیش پرداخت
advance	پیش برق
advance	عالی
advance	ترقی کردن پیش پرداخت
advance	حرکت به جلو
advance	پیشروی پیشروی کردن
advance	پیشرفت طولی ناو
advance	مقدم
advance	پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
buy in advance	پیش خرید کردن
bank advance	وام بانکی
axis of advance	محور پیشروی
announce in advance	از پیش اعلام کردن
advance variation	واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
payment in advance	پیش پرداخت کردن
hand advance	میزان کردن دستی
speed of advance	سرعت پیشروی
payment in advance	پیش پرداخت
payable in advance	قابل پیش پرداخت
pay in advance	پیش پرداخت کردن
pay in advance	پیش قسط دادن
paper advance	جلو رفتن کاغذ
money in advance	پیش پرداخت مساعده
money in advance	بیعانه
velocity of advance	تندی پیشرفت
advance base	پایگاه جلو
advance freight	پیش پرداخت کرایه حمل
advance gruard	جلودار
advance gruard	یکان جلودار
advance gruard	پیش قراول
advance gruard	طلایه
advance guard	پیش قراول
advance guard	پیش لشکر پاسدار
advance guard	پیشرو
advance force	نیروی جلودار اب خاکی
advance force	نیروی پیشروی
advance base	پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance by bounds	حرکت خیز به خیز
advance by bounds	پیشروی خیز به خیز
advance by echelon	حرکت رده به رده
advance by echelon	پیشروی رده به رده
advance cracking	ترکهای عمیق
advance detachment	قسمت پیشرو
advance detachment	قسمت سرجلودار
advance guard	طلایه
advance march	فرمان پیش
advance payment	پیش پرداخت
advance purchase	خرید سلف
advance point	قسمت نوک
advance point	قسمت سر جلودار
advance point	گروه نوک
advance section	قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance party	قسمت پیشرو
advance section	قسمت جلویی
advance party	گروه پیشرو
advance sign	علامت اوانس
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
advance organizer	پیش سازمان دهنده
advance march	پیشروی حرکت به جلو
advance officer	افسر جلودار ستون
to advance the hand of a clock	عقربه ساعت را جلو کشیدن
advance command post	پاسگاه رده جلو
automatic timing advance	تنظیم کننده خودکار
automatic spark advance	میزان کردن خودکار
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
advance command post	پاسگاه فرماندهی جلو
To make advance [overtures]	منت کشیدن [برای آشتی]
paper advance setting	جایگاه پیشرفته ورق
film advance mode	دکمه رد کردن فیلم
advance resistance wire	سیم ادونس
synchronous phase advance	خازن همزمان
semi automatic advance	میزان کردن نیم خودکار
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
advance of defensive line	در جلو خطوط پدافندی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com