Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 176 (2 milliseconds)
English	Persian
advance purchase	خرید سلف
Other Matches
purchase	خریداری
purchase	اشتراء
purchase	هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase	شراء
purchase	خرید خریداری کردن
purchase	درامدسالیانه زمین
purchase	خرید
purchase	خریدن
purchase	خریداری کردن
purchase	ابتیاع
purchase price	راس المال
purchase element	نیروی منتجه
purchase description	خصوصیات جنس مورد نیازخرید
purchase by a deed	با سند خریدن
purchase by a deed	قباله کردن
open purchase	خرید از بازار ازاد
cost purchase	راس المال
hire purchase	کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
hire purchase	اجاره به شرط تملیک
hire purchase	خرید اقساطی
purchase tax	مالیات بر معاملات
purchase element	عامل منتجه بار نهائی
purchase journal	دفتر روزنامه خرید
purchase journal	دفترخرید روزانه
purchase ledger	دفتر بزرگ خرید
open purchase	خرید ازاد
offer to purchase	پیشنهاد جهت خرید
central purchase	خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
collaborative purchase	خرید با تشریک مساعی
collaborative purchase	خریدتعاونی
conditions of purchase	شرایط خرید
counter purchase	خرید متقابل
counter purchase	تهاتر
counter purchase	داد وستد متقابل
credit purchase	خرید نسیه
forward purchase	معامله سلف
forward purchase	خرید سلف
forward purchase	پیش خرید
local purchase	خرید محلی
local purchase	خرید از محل
offer to purchase	پیشنهاد خرید
basket purchase	خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
purchase ledger	دفتر کل خریدها
purchase request	درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
purchase requisition	درخواست خرید
ratchet purchase	جرثقیل جغجغهای
regional purchase	خرید محلی
regional purchase	خرید از داخل منطقه پادگانی
to make a purchase	خرید کردن
two fold purchase	تاکل دو قرقرهای دو شیاره
To purchase on approval .	بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
purchase rate	نرخ خرید
purchase order	سفارش خرید
purchase order	دستور خرید
purchase money	در CL ثمن
purchase money	قیمت جنس
It is too expensive for me to buy ( purchase ).	برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
average purchase rate	نرخ متوسط خرید
double purchase pulley	غرغرهای که دو طناب خورداشته باشد
lump sum purchase	خرید کلی
lump sum purchase	خرید یکجا
make a forward purchase	سلف خریدن
purchase price variance	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
purchase notice agreements	قراردادهای خرید
purchase notice agreements	پیمان خرید
arresting system purchase element	وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
in advance <adv.>	از قبل
in advance <adv.>	پیشاپیش
advance	پیشروی
advance	بهبود
advance	پیشرفت
advance	ترفیع رتبه دادن
advance	پیشرفت
in advance <idiom>	سرساعت
advance	پیشنهاد کردن
advance course	دوره عالی
advance	پیش پرداخت
advance	پیش برق
advance	عالی
advance	ترقی کردن پیش پرداخت
advance	پیشروی پیشروی کردن
advance	پیشرفت طولی ناو
advance	مقدم
advance	اعتبار
advance	پیش افتادن پیش افتادگی
advance	حرکت دادن چیزی به جلو
advance	حرکت به جلو
advance	پیشرفت پیشروی
advance	پیش رفتن
advance	راندن
advance	پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance	جلو
advance	پیش پرداخت
advance	طرح کردن
advance	اقامه کردن
advance	تسریع کردن
advance	ترقی دادن
advance	جلو رفتن
advance	جلوبردن
advance	پیش بردن
advance	پیشروی
advance	مساعده دادن
advance	مساعده
advance	ازپیش فرستاده شده
advance	قبلا تجهیز شده
advance	وام
advance	قبلا تهیه شده
advance	پیشرفت
advance	ترقی مساعده
payment in advance	پیش پرداخت
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payable in advance	قابل پیش پرداخت
advance by bounds	پیشروی خیز به خیز
speed of advance	سرعت پیشروی
advance by bounds	حرکت خیز به خیز
advance base	پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance base	پایگاه جلو
velocity of advance	تندی پیشرفت
advance detachment	قسمت سرجلودار
advance sign	علامت اوانس
pay in advance	پیش پرداخت کردن
pay in advance	پیش قسط دادن
advance officer	افسر جلودار ستون
advance variation	واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
announce in advance	از پیش اعلام کردن
advance observer	دیدبان جلو
advance observer	دیدبان مقدم
axis of advance	محور پیشروی
bank advance	وام بانکی
advance march	پیشروی حرکت به جلو
buy in advance	پیش خرید کردن
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
advance section	قسمت جلویی
advance section	قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance organizer	پیش سازمان دهنده
advance party	گروه پیشرو
advance party	قسمت پیشرو
advance point	گروه نوک
advance point	قسمت سر جلودار
advance point	قسمت نوک
advance payment	پیش پرداخت
advance march	فرمان پیش
advance guard	طلایه
hand advance	میزان کردن دستی
advance detachment	قسمت پیشرو
advance force	نیروی پیشروی
money in advance	بیعانه
money in advance	پیش پرداخت مساعده
advance force	نیروی جلودار اب خاکی
advance gruard	جلودار
advance gruard	یکان جلودار
advance by echelon	پیشروی رده به رده
advance by echelon	حرکت رده به رده
paper advance	جلو رفتن کاغذ
advance guard	پیشرو
advance guard	پیش لشکر پاسدار
advance guard	پیش قراول
advance gruard	طلایه
advance cracking	ترکهای عمیق
advance gruard	پیش قراول
advance freight	پیش پرداخت کرایه حمل
advance resistance wire	سیم ادونس
advance command post	پاسگاه رده جلو
to advance the hand of a clock	عقربه ساعت را جلو کشیدن
advance command post	پاسگاه فرماندهی جلو
advance of defensive line	در جلو خطوط پدافندی
automatic timing advance	تنظیم کننده خودکار
semi automatic advance	میزان کردن نیم خودکار
automatic spark advance	میزان کردن خودکار
synchronous phase advance	خازن همزمان
film advance mode	دکمه رد کردن فیلم
paper advance setting	جایگاه پیشرفته ورق
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
To make advance [overtures]	منت کشیدن [برای آشتی]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com