English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
advanced unit training اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
Other Matches
advanced individual training اموزش تکمیلی انفرادی
unit training اموزش یکان
unit training اموزش یکانی
basic unit training اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
advanced پروتکلهای IBM که امکان اتصال Peer-to-Peer را بین ایستگاههای کاری متصل به شبکه SNA فراهم می کنند که LU هم نامیده می شوند
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
advanced Protocol CommunicationControl Dataپروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات
advanced پیشرفته
advanced course دوره عالی
advanced برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
advanced یک نوع واسط استاندارد برای CD-ROMها
advanced جلوافتاده
advanced ترقی کرده پیش افتاده
advanced پیشرفته
advanced عالی
advanced جلویی مقدم
advanced روش ذخیره سازی داده روی دیسک سخت که سریع تر و کاراتراز RLL است
advanced سیستم نرم افزاری
advanced که به سیستم عامل اجازه میدهد سخت افزارهای مناسب را خودکار تشخیص دهد
advanced basic بیسیک پیشرفته
advanced capitalism سرمایه داری پیشرفته
advanced countries کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
advanced ignition اوانس احتراق
advanced level پیشرفته
advanced level پایه مهارت عالی در سطح عالی
advanced pawn پیاده پیش رفته
advanced pawn پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
advanced rigging ملوانی پیشرفته
advanced timing ادوانس
advanced work استحکامات اصلی ساختمان
advanced fleet anchorage لنگرگاه مقدم ناوگان
Advanced Technology Attachment خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
Advanced Technology Attachment مگابایت دار ثانیه دارد
advanced landing field پایگاه فرود مقدم
advanced landing field پایگاه هوایی مقدم
Advanced Technology Attachment حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
Advanced Technology Attachment واسط استاندارد برای اتصال دیسک سخت یا CD-ROM به کامپیوتر
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
Advanced Technology Attachment واسط واسط استاندارد که به ROM-CD را درایو نوار اجازه میدهد به پورت ATA متصل شود
advanced progressive matrices test ازمون ماتریسهای مدرج پیشرفته
training اموزش دادن
training تعلیم و تمرین
training آموزش عملی
training کاراموزی
training پرورش
training ورزش کاراموزی
training تعلیم
training اموزش
training wall دیواره راهنما
concurrent training اموزش همزمان
preservice training کاراموزی پیش از خدمت
reward training اموزش با پاداش
reconditioning training اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
deputy for training معاونت اموزشی
training track مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
transfer of training انتقال اموزش
escape training گریزاموزی
omission training حذف اموزی
potty-training تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع
basic training تعلیمات ابتدایی
training suit لباسورزشی
on the job training اموزش ضمن کار
basic training اموزش مقدماتی
training set ستلباسبچهگانه
bowel training اموزش دفع
toilet-training از قنداق درآوردن
weight training بدن سازی
voluntary training اموزش داوطلبانه
character training پرورش منش
circuit training انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
circuit training تمرین دایرهای
personnel training اموزش کارکنان
avoidancae training اجتناب اموزی
military training تعلیم نظامی
training school اموزشگاه حرفهای
training publication مدارک اموزشی
training bill برنامه اموزشی
training camp اردوی امادگی
in house training برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
in serving training اموزش ضمن خدمت
training publication نشریات اموزشی
training program برنامه اموزش
training facilities تاسیسات اموزشی
training facilities محلهای اموزشی
training distance مسافت تمرین
training cycle مرحله اموزش
training cycle سیکل اموزشی
training circular نشریه اموزش
training school کاراموزگاه
training ship کشتی اموزشی
training time زمان تمرین
military training اموزش نظامی
training center مرکز اموزش
scout training پیشاهنگی
sensitivity training حساسیت اموزی
training gear گردونه در سمت
manual training دوره اموزش هنرهای دستی
training manual راهنمای اموزشی
teacher training تربیت معلم
training college دانشسرا
toilet training اموزش اداب توالت رفتن
training aid وسیله کمک اموزشی
job training اموزش شغلی
training table میز ناهارخوری در اردو
integrated training اموزش توام
to undergo training در یک دوره آموزشی شرکت کردن
armory training اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
assertive training جرات اموزی
training locations مکانهای آموزشی
annual training اموزش سالیانه
on-the-job training آموزش ضمن خدمت
graphic training aid چارت اموزشی
graphic training aid پوسترهای اموزشی
graphical training aids چارت
sensitivity training group گروه حساسیت اموزی
advance individual training آموزش تکمیلی انفرادی
computer based training تربیت مبتنی بر کامپیوتر
disciplinary training center دارالتادیب
code training set دستگاه اموزش مرس
active duty for training اموزش زیر پرچم
athletic training room اطاق پزشکی- ورزشی
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
mobile training team تیم اموزشی سیار
army training program برنامه اموزش نظامی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
rehabilitation training center مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
basic combat training اموزش رزم مقدماتی
graphical training aids چارت اموزشی
disciplinary training center مرکز اموزش زندانیان نظامی
Training makes the memory absorb more. آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
As part of my training, I spent a year abroad. درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
Regular training strengthens the heart and lungs. ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
unit که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
unit دستگاه
unit وسیله جانبی
unit بافر با طول یک حرف .
unit یکه
unit میزان
unit یگان شمار
unit یک دستگاه
unit فرد
unit نفر عدد فردی
unit یک
unit یکان
unit قسمت
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit واحدنظامی
unit یکا
unit واحد
unit supply تدارکات یکان
the name of the unit of gold دینار
terminal unit واحد پایانی
terminal unit واحد پایانه
indoor unit واحددرداخلی
instrument unit واحدلوازم
task unit یگان ماموریت
tape unit واحد نوار
system unit محفظه سیستم
storage unit واحد انباره
storage unit واحد ذخیره
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
staging unit یکان بارگیری کننده
thermal unit واحدسنجش گرما
generator unit بخشژنراتور
bulb unit بخشبرآمده
unit supply تدارکات یکانی
unit supply اماد یکانی
unit system سلسله احاد
unit train بنه یکان
unit train بنه اماد یکان
outdoor unit تراشگلابیشکل
unit tube لوله واحد
unit weight وزن مخصوص
unit weight وزن واحد
volume unit واحد بلندی صدا
work unit یک قسمت جزیی از کار
work unit یک واحد تقسیم کار
work unit واحد کار
split unit یکان جدا شده یا مجزا شده
single unit یکان منفرد
repeating unit واحد تکراری
unit matrix ماتریس همانی [ریاضی]
imaginary unit یکه موهومی [ریاضی]
processing unit واحد پردازنده
processing unit واحدپردازشگر
processing unit واحد پردازش
practical unit واحدهای عملی
power unit پیش راننده
pioneer unit یگان مهندسی رزمی
unit circle دایره واحد [ریاضی]
physical unit واحد فیزیکی
requesting unit یکان درخواست کننده
requesting unit یکان تقاضا کننده
unit trust موسسهسرمایهگذار
shipping unit واحد حمل
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
service unit یکان خدمات
mobile unit واحدمتحرک
radar unit مرکزرادار
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com