Dictiornary-Farsi | affiliated company | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 154 (8 milliseconds)

English	Persian
affiliated company	شرکت وابسته


Other Matches

affiliated	به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliated	درمیان خودپذیرفتن
affiliated	پیوستن اشناکردن
affiliated	مربوط ساختن
affiliated	وابسته
affiliated unit	یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
affiliated unit	یکان زیر امر ادارات غیرنظامی
to keep company	باهم امیزش کردن
to keep company	باهم بودن
to keep company with	همراه بودن با
in company	باجمع
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
in company	دسته جمعی
associated company	شرکت وابسته
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
in company with	باتفاق
in company with	همراه
in company	درجمعیت
company	شریک
company	جمعیت
company	گروهان همراه کسی رفتن
company	تجارتخانه
company	گروهان
company	دسته هیئت بازیگران
company	گروه
company	همراه
company	انجمن
company	شرکت
company	کمپانی
company	مصاحبت کردن با
subsidiary company	شرکت فرعی
shipping company	شرکت کشتیرانی
software company	شرکت نرم افزاری
shipping company	شرکت حمل و نقل
ship's company	خدمه ناو
stock company	شرکت سهامی
ship's company	پرسنل ناو
shipping company	شرکت کشتی رانی
service company	گروهان خدمات
separate company	گروهان مستقل
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
parent company	شرکت اصلی
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
parent company	شرکت مادر
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
private company	شرکت خصوصی
proprietary company	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
proprietary company	شرکت خصوصی
supply company	شرکت تامین کننده
to break company	جدایی کردن
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
directorate [of a company]	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company]	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
Company town	شهرک کارگران
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
trading company	شرکت تجارتی
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
company team	تیم مرکب
controlling company	holdingcompany
cooperative company	شرکت تعاونی
mutual company	شرکت تعاونی
dissolution of a company	انحلال شرکت
winding up of a company	انحلال شرکت
doctor to the company	پزشک شرکت
electric company	شرکت برق
company union	اتحادیه شرکت
company commander	فرمانده گروهان
commercial company	شرکت تجاری
finance company	شرکت تامین مالی
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
company funds	اعتبارات گروهانی
company team	تیم گروهانی
company secretary	منشی شرکت
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
company seal	مهر شرکت
company network	شبکه شرکت
company network	شبکه همکار
company law	قوانین مربوط به شرکتها
company law	قوانین شرکت
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
company grade	در رده گروهان
finance company	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
public company	شرکت سهامی عام
holding company	کمپانی مسلط
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
acting company	شرکت عامل
incorporated company	شرکت ثبت شده
insurance company	شرکت بیمه
holding company	شرکت صاحب سهم
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
invalidation of company	بطلان شرکت
fire company	شرکت اتش نشانی
growth company	شرکت در حال گسترش
branch of a company	شعبه شرکت
headquarters company	گروهان ارکان
headquarters company	گروهان قرارگاه
article of a company	اساسنامه شرکت
holding company	شرکت مرکزی
holding company	شرکت مالک
joint-stock company	شرکت سهامی
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
letter-box company	شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
Iran Carpet Company	شرکت سهامی فرش ایران
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
terminal service company	گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
extend the life of the company	امتداد مدت شرکت
standard oil company	شرکت نفت استاندارد
standard oil company	استاندارد اویل کمپانی
head office of company	مرکز اصلی شرکت
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
quasi public company	شرکت نیمه دولتی
producers cooperative company	شرکت تعاونی تولید
part company with a person	رفاقت را با کسی بهم زدن
joint stock company	شرکت سهامی
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
unlimited liability company	شرکت تضامنی
To lay the foundation of a company.	پایه واساس شرکتی راریختن
computer serrices company	شرکت خدمات کامپیوتری
The hell with the company (office).	گور بابای شرکت ( اداره )
computer leasing company	شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
Our company is oprerating in several countries .	شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
Our company has some pecuniary difficulties .	شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
We dont have qualified personnel in this company.	دراین شرکت آدم حسابی نداریم
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
public joint stock company	شرکت سهامی عام
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
This company guarantees prompt delivery of goods.	این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
Saving your presence . present company excepted .	بلانسبت شما !
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .	دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم