English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (8 milliseconds)
English Persian
air branch قسمت امور هوایی
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
Search result with all words
branch شاخه
branch شاخ
branch فرع
branch شعبه رشته
branch بخش
branch شاخه دراوردن
branch شاخه شاخه شدن
branch انشعاب
branch منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch مشتق شدن
branch جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch شعبه
branch رشته
branch رسته
branch دایره قسمت
branch در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch شعبه زدن
branch تقسیم
branch رشته ساقه
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
olive branch شاخ زیتون
olive branch اولاد
branch line خط فرعی
branch line شاخه
branch lines خط فرعی
branch lines شاخه
branch immaterial position شغل همه رستهای
artillery branch رسته توپخانه
basic branch رسته اولیه
branch address نشانی انشعاب
branch circuit مدار انشعابی
branch control structure ساختار کنترل انشعاب
branch cutoff دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
branch cutout فیوز انشعاب
branch cutter اهن دهره
branch cutter شاخه بر
branch depot امادگاه رستهای
branch exchange رد و بدل کننده شعبهای
branch extension اتصال شنت
branch extension اتصال موازی فرعی
branch head دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch instruction دستورالعمل انشعاب
branch material curriculum برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
branch material position شغل سازمانی
branch of a company شعبه شرکت
branch office شعبه
branch office دفتر شعبه
branch pipe پنجه اگزوز
branch qualified officer افسر متخصص رستهای
branch switch کلید
case branch انشعاب شرطی
conditional branch انشعاب شرطی
condeitional branch انشعاب شرطی
connecting branch اتصال یا پیوستگی
descending branch شاخه نزولی مسیر گلوله
double branch چهارراهه
duty branch رسته خدمتی
duty branch رسته
every branch of knowledge هرشاخه ازعلوم
executive branch فرماندهی
executive branch officer line : syn
foam branch pipe لوله کف ساز
grid branch مدار شبکه
lower branch of meridian نصف النهار زیرین
no branch شغل بدون رسته
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
root and branch ازریشه
root and branch اساسا
root and branch کاملا
service branch انشعاب
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
unconditional branch انشعاب غیر شرطی
upper branch of meridian نصف النهار برین
branch clip گوشیپزشکی
branch duct مجرایشاخهای
branch return pipe لولهبرگشتشاخهای
branch supply pipe منبعشاخهای
fruit branch شاخهمیوه
Y-branch انشعابفرعی
Special Branch سازمانپلیسبریتانیا
What is your branch of study? رشته تحصیلیتان چیست ؟
Remove something root and branch. چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
To cut off a branch . شاخه ای را قطع کردن
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
branch [تیرک گوتیک در طاق]
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
branch شاخه [دانشی]
branch رشته [دانشی]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com