English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (5 milliseconds)
English Persian
air shed جای هم هوا
Search result with all words
shed ریختن
shed انداختن افشاندن افکندن
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
shed پوست انداختن
shed پوست ریختن
shed برگ ریزان کردن
shed کپر
shed الونک
shed کارخانه سرپوشیده
lime shed انبار اهک
shed space فضای بسته چند تونله محوطه چند تونله
shed space انبار چندراهه
to shed light on نور افشاندن بر
to shed light on روشن کردن
to shed tears اشک ریختن
diesel engine shed الونکموتوردیزل
machinery shed ماشینبذرافشان
shed stick چوبنخ
transit shed سایبانحملونقل
potting shed آلونک
He shed his fair. ترسش ریخت
To shed blood. Bloodshed. خون ریختن ( کشتار )
He shed his fear . His fear was dispelled. ترسش ریخت
batten [shed stick] کجی [چوب متحرک در دار که پود را در گره ها محکم می کند]
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
shed دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
shed stick چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
weaving shed [فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com