Dictiornary-Farsi | air transport liaison officer | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
air transport liaison officer	افسر رابط ترابری هوایی


Other Matches

liaison officer	افسر رابط
air liaison officer	افسر رابط هوایی
artillery liaison officer	افسر رابط توپخانه
liaison	بستگی رابطه
liaison	ربط
liaison	رابط
liaison	ارتباط
liaison	رابطه نامشروع
command liaison	افسر رابط فرماندهی
ground liaison	رابط زمینی
combat liaison	حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
combat liaison	ربط و ارتباط رزمی
ground liaison	گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
command liaison	شبکه رابط یکان
air ground liaison code	کدهای ارتباطی زمینی وهوایی
transport	بارکشی
transport	نقل و انتقال
transport	حمل
transport	حمل ونقل کردن حمل کردن
transport	انتقال دادن
transport	لایه چهارم در مدل شبکه ISO/ OSI که حاوی اتصال و بررسی و کنترل های مط لوب کیفیت اتصالات است
transport	انتقال از یک مسیر به دیگری
through transport	حمل یکسره
transport	ترابری
transport	حمل و نقل
transport	ترابری کردن
transport	بردن
transport	حمل کردن
transport	نقل وانتقال دادن
transport	نفی بلد کردن
transport	از خود بیخودشدن از جا در رفتن
transport	حمل ونقل
transport	ترابری حامل
transport	وسیله نقلیه
transport	بارکش
cargo transport	هواپیمای ترابری
attack transport	ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
attack transport	ناو ترابری نیروی تک
cost of transport	کرایه
bulk transport	حمل بار به صورت فله
soil transport	جابجا کردن خاک
soil transport	حمل خاک
cost of transport	قیمت حمل ونقل
intermodal transport	حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
tape transport	حامل نوار
multimodal transport	حمل و نقل چند نوعه
multimodal transport	حمل مرکب
means of transport	وسائط نقلیه
domestic transport	حمل و نقل داخلی
container transport	حمل و نقل بوسیله کانتینر
combined transport	حمل و نقل ترکیبی
intermodal transport	حمل با چند نوع وسیله نقلیه
mode of transport	روش حمل
transport car	وسیله نقلیه
motor transport	حمل و نقل موتوری
motor transport	حمل ونقل به وسیله خودرو
multimodal transport	حمل و نقل توسط چند وسیله حمل متفاوت
mode of transport	نوع حمل و نقل
transport area	منطقه حمل و نقل پرسنل
Other means of transport	سایر وسایل نقلیه
transport of goods	رفت و آمد بار
transport trade	صنعت حمل و نقل
transport by rail	حمل و نقل بار بوسیله راه آهن
transport business	صنعت حمل و نقل
transport industry	صنعت حمل و نقل
transport business	تجارت حمل و نقل
transport industry	تجارت حمل و نقل
transport caf	غذاخوریکنارجادهمخصوصرانندگانکامیون
water transport	ناقلآب
transport charges	کرایه
transport division	قسمت حمل و نقل
transport means	وسیله بارکشی یاحمل ونقل
transport number	عدد انتقال
transport stream	ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
transport of goods	حمل و نقل بار
transport trade	تجارت حمل و نقل
magnetic tape transport	گرداننده نوار مغناطیسی
combined transport operator	عامل حمل و نقل ترکیبی
magnetic tape transport	انتقال نوار مغناطیسی
combined transport document	اسناد حمل ترکیبی
international road transport	ترابری بین المللی جاده ای
road transport vehicle	کامیون
air transport operation	عملیات ترابری هوایی
amphibious transport dock	ناو حمل و نقل اب خاکی
amphibious transport dock	ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious transport ship	ترابر اب خاکی
air transport group	گروه ترابری هوایی
road transport vehicle	ماشین باری
multimodal transport operator	عامل حمل و نقل چند نوعه
air transport allocations board	هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
Berlin Transport Authority [BVG]	اداره ترابری برلین
international air transport association	اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
fiata combined transport bill of lading	بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
officer	کارمند دولت
officer	فرمان دادن
officer	صاحب منصب
officer	مامور متصدی
officer	متصدی ضابط عدلیه
officer	امین صلح
officer	مامور کارمند اداری
officer	مامور
officer	عضو هیات رئیسه
officer	افسر معین کردن فرماندهی کردن
officer	افسر
reserve officer	افسر احتیاط
reserve officer	افسر وفیفه
probation officer	مامور نافر
supplies officer	مسئول مواد
subassembly officer	افسر جزء
staff officer	افسر ستاد
spial officer	افسرتجسس و اطلاعات
spial officer	افسر عملیات جاسوسی
air officer	افسر هوایی
air officer	افسر هواپیمایی
service officer	افسر ارشد نگهبان
senior officer	ارشدترین افسران
senior officer	افسر ارشد
safety officer	افسر تامین یکان
relieving officer	مامور اعانه فقرا
releasing officer	افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
range officer	افسرتیر
officer's mess	نهارخوری افسران
officer's mess	سالن غذاخوری افسران
peace officer	امین صلح
personnel officer	افسر پرسنل
personnel officer	افسر رکن یکم
personnel officer	افسر اجودانی
pilot officer	ستوان دوم هوایی
property officer	افسر اموال
property officer	افسر ذیحساب اموال
purchasing officer	مامور خرید
purchasing officer	مسئول خرید
range officer	افسر مسئول میدان تیر
peace officer	ضابط صلحیه
regular officer	افسر کادر
officer on duty	افسر مسئول
supply officer	افسر تدارکات
probation officer	ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
petty officer	ناو استوار دوم
petty officer	معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer	مهناوی
petty officer	درجه دار
commissioned officer	افسرشاغل
commissioned officer	افسر کادر
commissioned officer	افسر
non-commissioned officer	درجه دار
undercover officer	کارآگاه مخففی
undercover officer	مامورتحقیق مخففی
non commissioned officer	درجه دار
warrant officer	افسریار
warrant officer	ناوبانیار ستوانیار
flying officer	افسر خلبان
press officer	سخنگوییکارگانیاموسسه
first officer's seat	صندلیخلباناول
surveying officer	افسر تحقیق
surveying officer	افسر بررسی کننده
agent officer	افسر عامل پرداخت
advance officer	افسر جلودار ستون
active officer	افسر کادر ثابت
to salute an officer	افسری را سلام دادن
active officer	افسر کادر
accredited officer	افسر خبرنگار خارجی
commanding officer	افسر فرمانده
police officer	افسر پلیس
police officer	افسر شهربانی
police officer	پاسبان
police officer	مامور پلیس
returning officer	سرپرست انتخابات برزن
warrant officer	افسر یار
detail officer	افسر کارگزینی
field officer	افسر رزمی
field officer	افسر رسته رزمی
finance officer	افسر دارایی
finance officer	افسر مالی
flag officer	افسر دریایی
flag officer	دریاسالار دریادار
flag officer	دریابان
flag officer	افسر پرچم
flag officer	افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
flag officer	امیر
flag officer	تیمسار
customs officer	مامور گمرک
flying officer	افسر پرواز
flying officer	ستوان یکم هوایی
general officer	تیمساران
general officer	امرای ارتش امیران
custom's officer	گمرکچی
field officer	افسر عملیات صحرایی
customs officer	گمرکچی
detail officer	افسر مسئول گروه بیگاری
diplomatic officer	مامور سیاسی
disbursing officer	افسر عامل
disbursing officer	افسر پرداخت پول
disbursing officer	افسر ذیحساب مالی
division officer	افسر قسمت
division officer	فرمانده قسمت افسر رسته
divisional officer	افسر قسمت
divisional officer	فرمانده یگان
detail officer	افسر مشاغل
duty officer	افسر نگهبان ستاد

air transport liaison officer

افسر رابط ترابری هوایی