Dictiornary-Farsi | airborne early warning | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 149 (9 milliseconds)

English	Persian
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
airborne early warning	راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما


Other Matches

early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning	اعلام خطر کردن
early-warning	اعلام خطر کردن
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb>	سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early to bed and early to rise . <proverb>	زود بخواب و زود بر خیز .
airborne	هوا برد
airborne	بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
airborne	هوابرد
airborne	هوایی
airborne alert	اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
airborne beacon	رادارمراقبت نصب شده روی هواپیما
airborne battlefield	عملیات هوابرد
airborne lift	تناژیکان هوابرد
airborne lift	بار هوابرد
airborne battlefield	میدان رزم هوابرد
airborne vehicle	وسیله انجام عملیات هوابرد
airborne vehicle	وسیله هوابرد
airborne sensor	رادار مراقبتی هوابرد
airborne pollutant	الاینده هواویز
airborne beacon	برج مراقبت هوابرد
sidelooking airborne radar	رادار با دید جانبی
sidelooking airborne radar	رادارجانبی نصب شده روی هواپیما
sidelooking airborne radar	رادار جانبی
airborne radiation thermometer	میزان الحراره تشعشعی هوابرد
airborne intercept equipment	وسایل استراق سمع هوابرد
sidelooking airborne radar	رادارجانبی
airborne radio relay	سیستم رادیو رله هوابرد
early	بزودی
early	مربوط به قدیم عتیق
early	اولیه
early as possible	هرچه زودتر
early	در اوایل
early	در ابتدا
early	زود
as warning to	برای عبرت
as a warning to others	برای عبرت دیگران
warning	اخطار
warning	اگهی
warning	هشدار
warning	اژیر هشدار
warning	عبرت
warning	اعلام خطر
warning	زنگ خطر
warning	اشاره
warning	تحذیر
warning	خبر
warning	اعلام خطر کردن هشدار
warning	اطلاع
warning	توجه به خط ر ممکن
warning	که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warning	اخطاریه دادگاه
early time	زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
early start	زودترین زمان شروع یک فعالیت
early spring	سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
early answer	پاسخ زود
early rising	سحرخیزی
early rising	زود خیزی
early rise	سخرخیز
early weaning	از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
i was up early this morning	امروزصبح زود بیدار شدم
keep early hours	زود خوابیدن و زود برخاستن
We set off early for ...	ما [صبح ] زود به ... رهسپار شدیم.
He is an early riser.	صبحها زود ازخواب بلند می شود ( سحر خیز است )
Early in the morning.	صبح زود
early rise	زودخیز
early resupply	تجدیداماد در حین عملیات
early resupply	تجدید اماد به موقع
early bird	ادم سحرخیز
early riser	ادم سحرخیز
as early aspossible	هر چه زودتر
as early aspossible	هر چه بیشتر
early finish	زودترین زمان ختم یک فعالیت
early foot	سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
early fruit	میوه پیش رس یا زودرس
an early visit	دیدنی بموقع
early in the morning	صبح زود
early in the year	دراوایل سال
early maturing	زودرس
early poets	شعرای پیشین
early peaches	هلوی پیش رس یازودرس
warning signal	علامت اعلام خطر
warning sign	علامت احضار
warning sign	علامت اخطار
warning radar	رادار هشدار دهنده
warning pipe	لوله خبر
warning pipe	لوله سرریز
warning signal	علامت خطر
warning system	سیستم الارم
warning system	سیستم خبردهنده
He took no heed of my warning.	به اخطار من توجهی نکرد
warning device	وسیلههشدار
warning lights	چراغهشدار
warning plate	صفحههشدار
warning track	منطقهجریمه
issue a warning	اخطار صادر کردن
warning order	دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order	دستور اگهی
warning net	شبکه اژیر
local warning	اعلام خطر محلی
storm warning	پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
local warning	سیستم اعلام خطر محلی
warning agent	گند گاز
warning cries	فریادهای هشدار
warning light	چراغ خطر
warning net	شبکه اعلام خطر
warning light	لامپ خطر
warning line	خط اخطار
early German history	تاریخ ابتدایی آلمان
For petes sake , come early .	با لا غیرتا" زود بیا
I am leaving early in the morning.	من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Everyone retired early that night.	در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
early token release	در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
early infantile autism	در خودماندگی طفولیت
Early Christian architecture	سبک معماری دوران مسیحیت
Do you get up early [late] in the morning ?	آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
currency of early islam	درهم
Far into the night . Into the early hours.	تا دم دمهای صبح
The early bird gets the worm. <proverb>	سحر خیز باش تا کامروا باشی.
practice of early rising	مشق یا عادت سحر خیزی
to make an early start	زودرهسپار شدن
to make an early start	زود حرکت کردن
early event time	زودترین زمان وقوع یک واقعه
oil warning light	چراغهشدارروغن
airspace warning area	منطقه اعلام خطر هوایی
battery warning light	چراغهشدارباطری
foil warning line	حلقهاخطارخنثیکننده
air warning net	شبکه اعلام خطر هوایی
on-air warning light	نورهشدارنورروشن
small craft warning	پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
danger warning level	حداقل موجودی
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
control and warning center	سیستم کنترل و اعلام خطر
The warning light seems to have malfunctioned.	چراغ خطر به نظر می رسد دچار نقص فنی شده است.
danger warning level	مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
the early bird catches the worm <proverb>	کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
to keep early Šor good Šhours	زود خوابیدن وزود برخاستن
I must make an early morning start.	باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
early bird catches the worm <idiom>	هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
to skive off early [British English]	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
low fuel warning light	چراغهشدارکمبودبنزین
seat-belt warning light	چراغهشدارکمربندایمنی
sabre and epee warning line	خطهشداردرمسابقهاپوشمیشیربازی
oil pressure warning indicator	شاخصهشدارفشارروغن
door open warning light	چراغهشداربرایبازبودندر
main beam warning light	اشعهاصلینورهشداردهنده
Drive on dimmed headlights ! [Warning to drivers]	با نور پایین حرکت کنید! [هشدار به رانندگان]