English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
Other Matches
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
role نقش
role رل
role طومار
role بخش
role وفیفه
role of money نقش پول
role therapy نقش درمانی
role enactment نقش گزاری
to play one's role وفیفه خودرا انجام دادن
role indicator نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
assigned role نقش محول
role expectations انتظارات نقش
role playing نقش گزاری
role conflict تعارض نقش
to play one's role نقش
to play one's role خودرابازی کردن
role-playing نقش گزاری
role play بازیرولیکهباشخصیتخودفردبسیارمتفاوتاست
title role نام نقشیکبازیگریاخواننده
social role نقش اجتماعی
sex role نقش جنسیتی
By international standards Germany maintains a leading role. در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
aircraft طیاره
aircraft هواپیما
equipment خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment دستگاه
equipment تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment ساز و برگ
equipment اثاثه
equipment اثاثیه
equipment ساز وبرگ
equipment لوازم
equipment تجهیزات
equipment تجهیز
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
aircraft rigging تنظیم نهایی هواپیما
lead aircraft هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
large aircraft هواپیمای بزرگ
aircraft vectoring کنترل مسیر سمتی هواپیما
aircraft records اسناد هواپیما
aircraft vectoring کنترل سمتی هواپیما
aircraft repair تعمیر هواپیما
aircraft section رسدهواپیمایی
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft system سیستم ساختمان هواپیما
aircraft structure ساختمان هواپیما
aircraft specification خصوصیات هواپیما
aircraft section قسمت هواپیمایی
marine aircraft هواپیمایی برای عمل کردن روی سطح اب هواپیمای قابل شناور شدن روی سطح اب
program aircraft جمع کل هواپیماهای موجودیک کشور
civil aircraft هواپیمای غیر نظامی
shipboard aircraft هواپیمای ناو پایه
one aircraft was shot down سرنگون گردید
one aircraft was shot down یک هواپیما
notional aircraft هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
tactical aircraft هواپیمای جنگی
clean aircraft هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
assault aircraft هواپیمای هجومی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
tailless aircraft هواپیمای بی دم
naval aircraft هواپیمای ناوپایه
anti aircraft پدافند هوایی
anti aircraft ضد هوایی
maritime aircraft هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
axial of an aircraft محور هواپیما
light aircraft هواپیمای سبک
active aircraft هواپیمای فعال
active aircraft هواپیمای درگیر در رزم
aircraft company شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
aircraft accident سانحه هوایی
aircraft alternation اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
aircraft arresting دستگاه بازدارنده هواپیما ازحرکت
aircraft arresting دستگاه مهار هواپیما
passenger aircraft هواپیمای مسافربری
anti-aircraft ضد هواپیما
aircraft carrier ناو هواپیمابر
aircraft carrier carrier : syn
aircraft carriers ناو هواپیمابر
aircraft carriers carrier : syn
The aircraft got off the ground . هواپیما اززمین بلند شد
ultralight aircraft هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
aircraft defective هواپیمای معیوب
aircraft defective هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
landing aircraft هواپیمای در حال فرود
aircraft engine موتور هواپیما
aircraft guide مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
aircraft handover تعویض کنترل هواپیما
aircraft handover تبادل کنترل هواپیما
aircraft inspection بازرسی هواپیما
unmanned aircraft هواپیمای بدون سرنشین
escort aircraft هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
integrated aircraft هواپیمای یک پارچه
aircraft plumping لوله کشی هواپیما
aircraft arrestment عملیات مهار هواپیما
aircraft arrestment مهارکردن هواپیما
aircraft battery منبع الکتریکی برای هواپیما
aircraft plotter وسیله ترسیم مسیر هواپیما
aircraft plotter وسیله ناوبر هواپیما
peripheral equipment تجهیزات جنبی
mechanical equipment تجهیزات مکانیکی
output equipment تجهیزات خروجی
honing equipment تجهیزات سنگ زنی
nitriting equipment تجهیزات ازت دهی
machine equipment تجهیزات ماشین
handling equipment تجهیزات بار
garage equipment تجهیزات گاراژ
pool equipment وسایل پارک موتوری
pool equipment وسایل تعمیرگاه
test equipment دستگاه ازمایش لامپ
equipment lock قفلتجهیزات
transfer equipment تجهیزات
two way telephone equipment تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
ventilating equipment تجهیزات تهویه
x ray equipment تجهیزات اشعه رونتگن
camping equipment لوازم مخصوصاردو
equipment compartment کوپهتجهیزات
test equipment وسایل ازمایش
telephone equipment تجهیزات تلفن
telephone equipment دستگاه تلفن
protective equipment تجهیزات حفافتی
radar equipment تجهیزات رادار
sampling equipment دستگاه نمونه گیر
sonic equipment وسایل اوایی
sonic equipment وسایل اوازی
standby equipment تجهیزات جانشینی
table of equipment جدول ساز و برگ
technical equipment تجهیزات فنی
equipment rack پایهوسایل
equipment logbook دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment bag ساک دستی بازیگر
ancillary equipment وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
check out equipment وسایل ازمایشگاهی
electric equipment تجهیزات الکتریکی
check out equipment وسایل بازدید محل
control equipment ابزار نظارت
deadlined equipment لوازم و تجهیزات از کار افتاده
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
ancillary equipment تجهیزات پیرامونی
auxiliary equipment وسائل کمکی
ancillary equipment تجهیزات اضافی
ancillary equipment تجهیزات جانبی
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
ancillary equipment equipment peripheral
equipment bay محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment compatibility همسازی تجهیزاتی
equipment failure خرابی تجهیزاتی
accessory equipment تجهیزات یدکی
accessory equipment وسایل یدکی
auxiliary equipment وسایل یدکی
auxiliary equipment وسایل کمکی
auxiliary equipment تجهیزات کمکی
extra equipment متعلقات ویژه
authentication equipment وسایل تعیین نشانی
auxiliary equipment تجهیزات جانبی
ancillary equipment وسیله جانبی
equipment logbook دفتر تجهیزات
authentication equipment وسایل تعیین معرف
equipment reserve ذخیره تجهیزاتی
extra equipment تجهیزات اضافی
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
attack aircraft carrier ناو هواپیمابر تهاجمی
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
aircraft climb corridor دالان صعود هواپیما
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
The lights of the aircraft were blinking. چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
aircraft arresting gear جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
aircraft arresting hook قلاب مهار هواپیما
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
anti-aircraft missile گلولهموشکضدهوایی
aircraft maintenance truck کامیونتعمیرهوایی
aircraft control unit قسمت کنترل هواپیما
aircraft control unit کابین کنترل هواپیما
variable geometry aircraft هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aircraft log book بایگانیها هواپیما
aircraft modification and control کنترل و هدایت هواپیما
aircraft gun laying رادار هواپیما
fixed wing aircraft هواپیما با بال ثابت
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
lighter than air aircraft هواپیمای سبکتر از هوا
heavier than air aircraft هواپیمای سنگین تر از هوا
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
awaiting aircraft availability زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
rotary wing aircraft هواپیما با بال گردنده
control line aircraft نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
original equipment manufacturer سازنده تجهیزات اصلی
mobile equipment pool بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
mobile lubricating equipment تجهیزات روغنکاری متحرک
ground airport equipment تجهیزاتزمینیهواپیما
technical equipment compartment قسمتوسایلتخصصی
induction melting equipment تجهیزات ذوب القائی
image conversion equipment دستگاه مبدل تصویر
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
airborne intercept equipment وسایل استراق سمع هوابرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com