Dictiornary-Farsi | airlift control element | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
airlift control element	عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی


Other Matches

field alterable control element	یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
airlift	خط حمل و نقل هوایی
airlift	قدرت حمل بار هواپیما
airlift	حمل بار با هواپیما
airlift	بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlift	حمل بار از راه هوا
airlift	حمل و نقل هوایی
airlift	ترابری هوایی
channel airlift	سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
tactical airlift	حمل و نقل تاکتیکی هوایی
tactical airlift	ترابری تاکتیکی هوایی
airlift service	سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
airlift command	فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
airlift capacity	مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
attached airlift service	یکان ترابری هوایی زیرامر
combat airlift support	پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
element	عنصر عملیاتی
element	عنصر
element	سازه برقی
element	محیط طبیعی اخشیج
element	اصل
element	عامل
element	جسم بسیط
out of one's element <idiom>	جایی که به شخص تعلق ندارد
in one's element <idiom>	شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
element	یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
element	که ازقسمتهای مشابه بسیار تشکیل شده است
element	کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است
element	کوچکترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
element	دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element	عامل اصلی محیط طبیعی
element	رکن
element	المان
element	جزء
element	اساس
element	یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
element	عنصر اساس
element	رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
one element	تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
element	جوهر فرد
element	اعضا [مجموعه] [ریاضی]
essential element	رکن
alloying element	عنصر الیاژ
exclusive or element	عنصر یای انحصاری
aqueous element	عنصر ابی
alloying element	عنصر الیاژی
bimetallic element	زوج فلز
filter element	المنت فیلتر
tactical element	عنصر تاکتیکی
tactical element	یکان رزمی یکان تاکتیکی
biotic element	عنصر زیستی
task element	عنصر اجرای عملیات
test element	وسیله ازمایش
task element	قسمت مامور اجرای عملیات
bemetallic element	بی متال
task element	یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
test element	دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
test element	حروف و اعداد ازمایش مدار
threshold element	عنصر استانهای
to p an element to a word	جزئی از سر واژهای دراوردن
tracer element	عنصر ردیاب
transition element	عنصر واسطه
primitive element	عنصر اولیه
symmetry element	عنصر تقارن
fuse element	واحد فیوز
structural element	بخش سازهای
purchase element	نیروی منتجه
delay element	عنصر تاخیری
print element	عنصر چاپ
primordial element	عنصر ازلی
logic element	عنصر منطقی
positive element	سازه مثبت
logic element	عنصر لاجیک
picture element	عنصر تصویر
picture element	کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture element	سازه تصویر
passive element	یکان غیر فعال
passive element	عنصرغیرفعال
passive element	جزء غیرفعال
parasitic element	جزء غیرفعال
orbital element	عناصر مداری
negative element	سازه منفی
purchase element	عامل منتجه بار نهائی
inverse element	عنصر وارون
stop element	عنصر ایست
heating element	المان یا عنصر حرارتی
guest element	عنصر کم مقدار
passive element	عنصر غیرعامل
start element	عنصر شروع
trace element	عنصر کم مقدار
chemical element	عنصر شیمیایی
processing element	عنصر پردازشی
signal element	عنصر علامتی
shunt element	عنصر موازی
service element	عنصر اداری
code element	عنصر رمز
service element	عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
coincidence element	مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
service element	عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
identity element	عنصر یکسانی
image element	نقطه تصویر
nand element	عنصر نقیض و
element area	سازه تصویر
abiotic element	عنصر بیجان
element of battery	الکترد پیل
active element	عنصر عمل کننده
accommpanying element	عنصر همراه
abiotic element	عنصر نازیوه
active element	عنصر عامل
abundant element	عنصر فراوان
active element	مولفه موثر
tubular element	جسملوله
active element	عنصر فعال
electronic element	عنصر الکترونیکی
electronic element	بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
element of construction	سازک
embarkation element	یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
data element	عنصر داده
data element	جزئیات اطلاعات
coupling element	عنصر پیوست
coupling element	عنصر اتصال
data element	عناصر اطلاعات
active element	عنصر کنشی
absorbing element	عنصر جذب
air defense element	عنصر پدافند هوایی
metal cutting element	عنصر براده برداری
acid forming element	عنصر اسیدی
horizontal arch element	حلقه افقی قوس
physical element of crime	عنصر مادی جرم
fire support element	عنصر پشتیبانی اتش
finite element method	روش المان محدود
mental element of crime	عنصر روانی جرم
acid forming element	عنصر اسیدساز
fire support element	عنصرهماهنگ کننده پشتیبانی اتش
arresting system purchase element	وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
transmitter signal element timing	زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
control	واپاد
control	اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control	مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
self-control	خودگردانی
control	نظارت کردن تنظیم کردن
self-control	خویشتنداری
self-control	خودداری
control	بازرسی کردن
control	بازدید
control	بازرسی نظارت جلوگیری
control	سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control	کنترل کردن مهار کردن
control	مهار
control	نظارت
control	کنترل
control	کاربری
control	کنترل بازبینی
control	وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control	فرمان
control	اختیار
control	کنترل کردن فرمان
self control	قوه خودداری
self control	کف نفس
self control	مسک نفس
self control	خودداری
control	نظارت کردن
control	نظارت و ممیزی کردن
control	توپزن دقیق
control	کنترل کردن
I cant help it. It is beyond my control.	دست خودم نیست
control	بازرسی
to keep under control	تحت نظارت نگه داشتن
loop control	کنترل حلقه زنی
fire control	اطفاء حریق
fighter control	کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
load control	تنظیم با بار خارجی
fighter control	کنترل شکاریها
material control	کنترل مواد
external control	کنترل خارجی
experimental control	کنترل ازمایشی
linearity control	نافم خطی
line control	کنترل خط
light control	کنترل روشنایی
lateral control	کنترل در عرض جبهه
level control	کنترل سطح
lever control	کنترل اهرمی
fire control	کنترل اتش
fire control	کنترل کردن اتش کنترل اتش
fire control	سیستم کنترل اتش
lighting control	کنترل روشنایی
fire control	جلوگیری از اتش سوزی
light control	کنترل نور
hue control	پیچ فام
magnetci control	کنترل فرمان مغناطیسی
manpower control	کنترل نیروی انسانی
error control	کنترل خطا
minor control	کنترل ضعیف
esi control	control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
digital control	کنترل دیجیتالی
minor control	کنترل کم
mixture control	کنترل مخلوط
monetary control	کنترل پولی
monetary control	نظارت پولی
delusion of control	هذیان کنترل شدگی