Total search result: 202 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
alert station |
ایستگاه اماده باش |
alert station |
ایستگاه اعلام خطر |
|
|
Other Matches |
|
alert |
هوشیار |
alert |
موافب زیرک |
alert |
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا |
alert |
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند |
alert |
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند |
alert |
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر |
alert |
مراقب |
alert |
به گوش |
alert |
اعلام خطر گوش به زنگ هشیار |
alert |
اماده باش |
alert |
بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن |
alert |
اعلام خطر اژیرهوایی |
on the alert |
موافب |
on the alert |
گوش بزنگ |
alert |
گوش بزنگ |
state of alert |
وضعیت اماده باش یکان |
state of alert |
وضعیت هوشیاری |
state of alert |
وضعیت امادگی |
deck alert |
اماده باش عرشه |
deck alert |
حالت اماده باش در روی عرشه |
alert force |
نیروهای اماده باش نیروهای اماده |
alert box |
پنجره یا جعبه هشدار |
airborne alert |
اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما |
ramp alert |
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای |
ramp alert |
اماده باش روی رمپ |
air alert |
اماده باش هوایی |
ground alert |
اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها |
ground alert |
اماده باش زمینی هواپیماها |
red alert |
آژیر خطر فوری |
strip alert |
اماده باش 5 دقیقهای |
red alert |
حالت آماده باش |
strip alert |
اماده باش روی باند فرود |
To keep ones ear to the ground . To be on the alert . |
گوش بزنگ بودن |
air alert warning |
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی |
station |
جا درحال سکون |
way station |
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی |
way station |
ایستگاه رله مخابراتی |
station |
درپست معینی گذاردن |
station |
پست |
station |
محل |
station |
پاسگاه |
station |
محل ماموریت |
on station |
رسیدن به هدف |
on station |
روی هدف |
on station |
پروازهواپیما بالای هدف |
way station |
ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن |
station |
جایگاه |
station |
مرکز |
sub station |
پست فرعی |
station |
وقفه |
station |
سکون پاتوق |
station |
ایستگاه اتوبوس وغیره |
station |
توقفگاه نظامیان وامثال ان |
station |
موقعیت اجتماعی وضع |
station |
رتبه |
station |
مقام مستقرکردن |
on station |
اماده باش بالای هدف |
station |
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه |
station |
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند |
station |
نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند |
station |
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند |
station |
یا مقصد استفاده میشود |
station |
استقرار یافتن |
Where is the station? |
ایستگاه کجاست؟ |
station |
پایگاه |
station |
مستقرکردن |
Is the next station ... ? |
آیا ایستگاه بعدی ... است؟ |
station |
ایستگاه |
relay station |
ایستگاه واسطه |
induction station |
دفتر استخدام دفتر پذیرش |
relay station |
ایستگاه رله |
induction station |
مرکز پذیرش |
remote station |
ایستگاه دور دست |
station bill |
جدول محلها |
station bill |
لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل |
key station |
ایستگاههای کلید |
slave station |
ایستگاه فرعی |
remote station |
ایستگاه دوردست |
remote station |
ایستگاه راه دور |
repeater station |
مرکز تقویت کننده |
serivce station |
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه |
shunting station |
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو |
station break |
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی |
regulating station |
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها |
naval station |
پایگاه دریایی |
mobile station |
فرستنده متحرک |
master station |
پست اصلی مخابرات |
master station |
ایستگاه اصلی |
pumping station |
تلمبه خانه |
master station |
شاه ایستگاه |
pumping station |
ایستگاه تلمبه زنی |
inquiry station |
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید |
loading station |
ایستگاه بارگیری |
railway station |
ایستگاه راه اهن |
orienting station |
ایستگاه توجیه |
reading station |
ایستگاه خواندن |
reception station |
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام |
reception station |
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها |
reference station |
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی |
observation station |
دیدگاه |
station bar |
رستوران ایستگاه راه آهن |
station circle |
چرخههواشناسی |
receiving station |
ایستگاهدریافت |
passenger station |
ایستگاهمسافرین |
local station |
ایستگاهکانونی |
intercom station |
ایستگاهداخلی |
goods station |
ایستگاهکالاهایتجارتی |
tracking station |
ایستگاه ردیابی |
work station |
محل کار |
wireless station |
ایستگاه بی سیم |
wireless station |
فرستنده |
station entrance |
ورودیایستگاه |
station platform |
سکویایستگاه |
Where's the railway station? |
ایستگاه راه آهن کجاست؟ |
To the railway station |
به طرف ایستگاه راه آهن |
railway station |
ایستگاه قطار |
To marry below ones station. |
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن |
polling station |
حوزهرایگیری |
coach station |
پارکینگوایستگاهدرشکه |
underground station |
ایستگاهزیرزمینی |
transmitting station |
ایستگاهارسال |
train station |
ایستگاهقطار |
triangulation station |
ایستگاه مثلث بندی |
traverse station |
ایستگاه پیمایش |
station number |
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما |
station log |
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی |
station log |
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی |
station list |
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه |
station keeping |
در خط نگهداشتن ناو |
station house |
ایستگاه راه اهن |
station house |
مرکزکلانتری |
station house |
ایستگاه کلانتری |
station complement |
پرسنل خدماتی پایگاه |
station complement |
پرسنل ثابت یک پایگاه |
station time |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
station model |
مدلهواشناسی |
transit station |
ایستگاه عبوری راه اهن |
transfer station |
محل اعزام افراد |
transfer station |
محل انتقال افراد |
to station oneself |
مقیم شدن |
to station oneself |
جا گرفتن |
tide station |
ایستگاه جزر و مد |
telephone station |
تلفن خانه |
telephone station |
جایگاه تلفن |
survey station |
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری |
subscriber's station |
مرکز مشترک |
station car |
اتومبیل استیشن |
clearing station |
پست تخلیه بیماران |
battle station |
پایگاه رزمی |
astronomic station |
ایستگاه دیدبانی نجومی |
astronomic station |
رصدخانه |
ambulance station |
ایستگاه امبولانس |
amateur station |
فرستنده تفننی |
air way station |
خطوط هوایی |
air way station |
ایستگاه کنترل |
air station |
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی |
aileron station |
فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان |
aid station |
پست امدادی |
aeronautical station |
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی |
battle station |
پایگاه جنگی |
blade station |
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه |
boat station |
جای خدمه قایق |
clearing station |
ایستگاه تخلیه بیماران |
cleansing station |
محل گندزدایی |
cleaning station |
پست رفع الودگی ش م ر |
cleaning station |
ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر |
change of station |
انتقال تعویض محل خدمت |
change of station |
تغییر محل ماموریت |
central station |
نیروگاه مرکزی |
camera station |
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین |
broadcasting station |
ایستگاه رادیویی فرستنده |
broadcasting station |
ایستگاه رادیو |
broadcast station |
ایستگاه فرستنده |
action station |
وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first |
action station |
محل جنگ |
gas station |
پمپ بنزین |
filling station |
پمپ بنزین |
station wagons |
استیشن واگن |
station wagons |
ماشین کبریتی |
station wagon |
استیشن واگن |
station wagon |
ماشین کبریتی |
service station |
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ |
police station |
ایستگاه پلیس |
police station |
مرکز پلیس |
power station |
کارخانه برق |
power station |
ایستگاه مولدنیرو |
power station |
نیروگاه |
action station |
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن |
station master |
رئیس ایستگاه |
space station |
ایستگاه فضایی |
space station |
پایگاه فضایی |
fire station |
مرکز اتش نشانی |
fire station |
اداره اتش نشانی |
fire station |
پست اتش نشانی |
fire station |
ایستگاه اتش نشانی |
weather station |
ایستگاه هواشناسی |
weather station |
ایستگاه هوا شناسی |
police station |
کلانتری |
climatological station |
ایستگاه هواشناسی |
fiscal station |
تاسیسات سریال |