English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
English Persian
all weather hood کلاهک مخصوص هوا
Other Matches
hood سرپوش سیفون
hood سرپناه
hood روکش
hood کلاهک کاپوت ماشین روپوش
hood درپوش
hood کلاه اهنی
hood کلاه خود
hood سرپوش دودکش
hood پوشش سر و صورت اسب
hood کلاهک
hood گنبد دودکش [شیمی]
hood کلاهک دودکش [شیمی]
hood پوشش محافظ چیزی
hood پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
hood دودکش
hood کاپوت اتومبیل
hood کاپوت ماشین
hood اوباش
hood کروک درشکه
hood روپوش کلاهک دودکش
hood روسری
hood باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
hood کلاهک دودکش
drawstring hood کلاهبندی
extractor hood هوایاستخراجکننده
protection hood کلاهک یا روپوش محافظ
ventilation hood کلاهکتهویه
alligator hood گیره تمساح
chimney-hood سر دودکش
hood bonnet کاپوت ماشین
robin hood حامی ضعفا
state hood حالت وشرایط ایالات امریکا
sound hood صداپوش
robin hood رابین هود یاغی جنگل نشین و جوانمرد انگلیسی
state hood ایالتی
monk's hood اقونیطون
monk's hood گل تاج ملوک
lens hood روپوشلنزها
under the weather <idiom> ناخوش بودن
Weather you like it or not. چه بخواهی چه نخواهی
under the weather درسختی یابدبختی
all weather همه هوایی
weather اب و هوا باد دادن
weather تحمل یابرگزارکردن
weather اب و هوا
weather به سمت باد
weather جو
weather جوی
weather اوضاع جوی
weather در معرض هواگذاشتن
weather هوا
weather هواشناسی
to weather something چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
weather تغییر فصل
weather helm سکان سمت باد
weather intelligence اطلاعات هواشناسی
weather deck عرشه باز
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather map نقشه هواشناسی
weather cock باد نما ادم دمدمی مزاج
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather code پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather observation مشاهدات جوی
weather moulding سنگی که اب باران راردمیکند
weather deck عرشه بدون سقف کشتی
weather radar رادارآبوهوا
weather deck پل باز
weather glass هواسنج میزان الهوا
weather moulding ابریز
to grumble about the weather مورد هوا گله کردن
weather forecaster هواشناس
present weather هوایکنونی
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
muddy weather هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
weather wise مطلع
weather wise وارد بجریانات روز
weather wise هوا شناس
weather stained هوا خورده ورنگ پریده
weather side سمت بادگیر
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather permitting اگر هوا بگذارد
weather observation مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather bureau اداره هواشناسی
weather-vane الت بادنما
fair-weather درخورهوای صاف
adverse weather هوای نامساعد
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
all weather fighter هواپیمای همه هوایی
aviation weather مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
broken weather هوای بی قرار
elements of weather عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
fair weather مناسب برای
fair weather بی وفا
fair-weather نیم راه
fair-weather بی وفا
weather-vanes الت بادنما
weather vane الت بادنما
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station ایستگاه هوا شناسی
weather station ایستگاه هواشناسی
weather stations ایستگاه هوا شناسی
weather stations ایستگاه هواشناسی
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
fair weather نیم راه
foul weather هوای خراب
foul weather هوای نامساعد
weather beaten افتاب زده
weather beaten در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
oh what a nasty weather اه
queen's weather هوای باز
queen's weather جای افتابی
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
proof weather هوا پایدار
fair weather دارای هوای صاف
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
queen's weather افتاب
heavy weather هوای خراب
weather bound ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
heavy weather هوای طوفانی
how fine is the weather چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine the weather is چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
the weather inclines to fair هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
we made heavy weather of it انرا خیلی سخت دیدیم
feel a bit under the weather <idiom> [یک کم احساس مریضی کردن]
present state of weather وضعهوایکنونی
It is splendid weather for swimming. این هوا برای شنا جان میدهد
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
all weather air station ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
fair-weather friend آدم بی وفا
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
It is foul weather today . امروز هوا خیلی گند است
fair-weather friend <idiom> شخصی که تنها دوست است
fair-weather friend رفیق نیمه راهه
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
I dont feel well. I feel under the weather. حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com