Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (10 milliseconds)
English
Persian
all-terrain vehicle
وسیلهنقلیهبلند
Search result with all words
vehicle
وسیله نقلیه
vehicle
ناقل
vehicle
حامل رسانه
vehicle
برندگر
vehicle
رسانگر
vehicle
خودرو
vehicle
وسیله حمل
vehicle
حمل کننده
vehicle
رسانه
vehicle
حامل
vehicle
برنده
vehicle
محمل
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
aerospace vehicle
هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
airborne vehicle
وسیله هوابرد
airborne vehicle
وسیله انجام عملیات هوابرد
amphibian vehicle
وسیله نقلیه برای خشکی و اب
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
armored reconnaissance vehicle
خودروی شناسایی زرهی
armored vehicle
خودروی زرهی
armored vehicle
خودروی زرهدار
armored vehicle
زرهپوش
articulated vehicle
وسیله نقلیه مفصلی
combat vehicle
خودروی رزمی
combination vehicle
خودروهای مرکب
combination vehicle
خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
commercial type vehicle
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
consolidated vehicle table
فهرست خودروهای محموله در کشتی
control vehicle
تانک نافم حرکت
control vehicle
خودرونافم ستون یا نافم حرکت
crawl type vehicle
وسیله نقلیه نوع خزنده
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
link lift vehicle
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
motor vehicle
خودرو موتوری
motor vehicle
خودرو
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
motor vehicle tax
فرمان اتومبیل
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
rail borne vehicle
وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
reentry vehicle
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
refrigerator vehicle
وسیله نقلیه یخچال دار
road transport vehicle
ماشین باری
road transport vehicle
کامیون
space vehicle
فضا پیما
space vehicle
وسیله نقلیه فضایی
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
tank vehicle
خودرو تانکر
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
tracked vehicle
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
truck vehicle
خودرو نظامی
truck vehicle
کامیون
utility vehicle
وسیله نقلیه عمومی
utility vehicle
وسیله نقلیه عام المنفعه
vehicle cargo
بار چرخدار
vehicle cargo
بار تریلی دار
vehicle chain
زنجیر وسیله نقلیه
vehicle mass ratio
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
vehicle summary
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
catering vehicle
وسیلهآذوقهرسان
passenger transfer vehicle
وسلهجابجاییمسافرین
commercial vehicle
وسیلهحملکالاومسافردر جاده
to alight from a vehicle
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
vehicle used for migrant-smuggling operations
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
motor vehicle liability insurance
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
The motor vehicle is covered by theft insurance.
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
to tow a vehicle
[to a place]
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
Other Matches
terrain
عوارض زمین
terrain
زمین ناحیه
terrain
نوع زمین
terrain
زمین
terrain
زمین عملیات
terrain
سرزمین
terrain
زمینه
terrain following
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین
terrain clearance
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
terrain avoidance
اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
terrain avoidance
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
terrain appreciation
ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
terrain analysis
تجزیه و تحلیل زمین عملیات
terrain features
پستی وبلندیهای زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
key terrain
زمین مهم
key terrain
زمین حساس
difficult terrain
زمین مشکل برای عبور
difficult terrain
زمین دو عارضه
compartments of terrain
قسمتهایی از زمین
variable terrain
زمین دوعارضه
variable terrain
زمین متغیر
terrain spotting
تجسس کردن زمین
terrain features
عوارض زمین
terrain exercise
تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
terrain evaluation
بررسی وضع زمین
terrain corridor
دالان تاکتیکی زمین
terrain corridor
دالان زمینی
compartments of terrain
دهلیزهای زمین
terrain evaluation
ارزیابی وضع زمین
terrain relief
شکل فاهری زمین
terrain relief
پستی وبلندی زمین
terrain return
اکوی زمینی
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
key terrain features
عوارض حساس زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com