English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
allowable cabin load بار مجاز هواپیما
Other Matches
allowable load بارقابل قبول
allowable load بار مجاز
allowable cargo load بار مجاز
allowable cargo load حداکثربار مجاز
allowable cargo load فرفیت بار مجاز هواپیما
allowable مجاز
allowable قابل استفاده
allowable روا
allowable قابل قبول
allowable جایز
allowable stress تنش مجاز
allowable level تراز مجاز
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
cabin اطاق کوچک
cabin کلبه
cabin خوابگاه
cabin جایگاه
cabin اتاق کوچک قایق
cabin دهلیز جنگی دهلیز
cabin اطاقک
cabin کابین
cabin crew کارکن کابین [هواپیما]
cabin cruiser کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
telephone cabin کیوسک تلفن
cabin attendant مهماندارهواپیما
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
cabin blower در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
pressure cabin بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
cabin altitude فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
pressure cabin هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
cabin supercharger کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
cabin cruiser قایق تفریحی
cabin cruisers کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
cabin cruisers قایق تفریحی
first-class cabin قسمتclass_first
passenger cabin کابینمسافران
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
cabin scooter قفسه متحرک
fore cabin اطاق جلو کشتی
cabin pressure altimeter ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
over load اضافه بار
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
load and go بارکنش و اجرا
to load off خالی کردن
to load off بار اندازی کردن
useful load فرفیت مفید
useful load بار مفید
load بار
load نیرو
get a load of <idiom> دیدن چیزی
able to take a load <adj.> بار پذیر
load and go بار کنش و اجراء
load بار کردن پر کردن
load خرج گذاری کردن
load بار کردن
load پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load بارمهمات هواپیما
load کوله بار
load فشار مسئولیت
load ذخیره گذاری کردن
load بارگیری مهمات
load بار داشتن
load بار خارجی
load عملکردماشین یا دستگاه
load گرانبارکردن
load سنگین کردن
load فیلم
load گذاشتن
load بار گیری شدن
load بارزدن
load عمل پرکردن تفنگ باگلوله
load بارالکتریکی
load تفنگ یا سلاحی را پرکردن
load خشاب
load فرفیت بارگیری
load بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
load برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
load استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
load انتقال فایل یا برنامه از دیسک یا نوار به حافظه اصلی
load قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
load کاری که باید انجام شود
load فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
load بارگیری کردن
load فرفیت
load بار فشار
load بار زدن
load محموله
load فشنگ
load فشنگ گذاری
load شارژ کردن
no load loss تلف یا تلفات بی باری
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
no load switching سوئیچینگ بی باری
non inductive load بار خارجی ناخودالقا
nominal load بار اسمی
no load speed سرعت بی باری
on load speed سرعت بار
no load voltage ولتاژ بی باری
nominal load بار خارجی اسمی
non reactive load بار خارجی ناخودالقا
off centre load بار خارج از مرکز
permissible load بار مجاز
permanent load بار دائمی
peak load بار حداکثر
peak load بار خارجی بیشینه
peak load بار پیک
peak load حداکثر بار
peak load بحبوحه مصرف
peak load بار قلهای
pay load بارمفید
pay load فرفیت مفید وسیله نقلیه
pay load اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
pay load فرفیت ترابری
platform load بار اماده برای بارریزی هوایی
no load current جریان بی باری
no load condition حالت بی باری
load sharing شراکت در بارگذاری
load reversal دوره بارگذاری متناوب
load resistance مقاومت بار
load regulator رگولاتور بار تنظیم کننده بار
load regulator نافم بار
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
load point نقطه بار
load point شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
load of an ass خروار
load of an ass بار خر
load module واحدبارشو
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
load module پیمانه بارشو
load spread انتشار نیرو
load spreader بار پخش کن هواپیما
load switch کلید بار
travelling load بار متحرک
mission load بار مبنای عملیاتی
mission load اماد عملیاتی
maximum load بار گذاری حداکثر
maximum load بار حداکثر
lodestaror load ستاره راهنما راهنما
lodestaror load ستاره قطبی
load variation تغییر بار
load variation نوسان بار
load time زمان بارکردن
load test ازمایش بار
load test ازمون بار گذاری
load voltage ولتاژ بار
load tension ولتاژ بار
load manifest لیست بارها
platform load بار سکودار
load-bearing دیوار باربر
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
unit load واحد بار
pre load پیش بار
unbalanced load بار خارجی نامتوازن
ultimate load بار نهایی
ultimate load بار گسیختگی
type load نوع مهمات هواپیما
type load نوع بار مهمات
total load بار کل
torsional load بار پیچشی
to strain under a load درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to relieve one of a load باراز دوش کسی برداشتن
testing load بار ازمون
untimate load بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
variable load بار متغیر
wartime load بار مبنای ناو
Load the gun. تفنگ را پر از فشنگ کن
load platform سکویبار
working load بار کاربردی
working load بار مجاز
work load مقدار کار در واحد زمان
work load حجم کار
work load مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
work load فرفیت کار
work load کاربار
wind load بار باد
wind load سربار ناشی از اثرات باد
wheel load فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wartime load بار جنگی ناو
testing load بار ازمایش
tension load بار کششی
tensile load بار کششی
scatter load حافظه
scatter load بار کردن داده ترتیبی در محلهای مختلف
safe load بار مجاز
river load بار رود
reactive load بار خارجی القایی
radial load بار عرضی
pulsating load بار ضربهای
proof load بار ازمایشی
prescribed load بار مهمات مجاز
prescribed load بار مجاز
pre load بار اولیه
pre load بار کردن مقدماتی
point load بار نقطهای
service load بار مفید
shear load نیروی برشی
single load بار تک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com