Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
alternating field
میدان متناوب
Other Matches
alternating
متناوب
alternating
تناوبی
alternating load
بار متناوب
alternating voltage
ولتاژ C.A
alternating perspective
نمای متناوب
alternating stress
تنش نوسان دار دائمی
alternating stress
تنش متناوب
alternating responses
پاسخهای تناوبی
alternating reflexes
بازتابهای تناوبی
alternating copolymer
همبسپار متناوب
alternating current
جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
alternating current
جریان متناوب
alternating quantity
کمیت متناوب
alternating light
چراغ متغیر
alternating arc
قوس متناوب
alternating light
چراغ چشمک زن متغیر
alternating current motor
موتور جریان متناوب
alternating current magnet
مغناطیس جریان متناوب
alternating current instrument
سنجه جریان متناوب
alternating current generator
مولد جریان متناوب
alternating current circuit
مدار جریان متناوب
alternating axis of symmerty
محور تقارن متناوب
three phase alternating current
جریان متناوب سه فازه
alternating current resistance
مقدار مقاومت موثر
resistance to alternating current
مقدار مقاومت موثر
magnitude of alternating current
دامنه جریان متناوب
industrial alternating current
جریان متناوب صنعتی
symmetrical alternating quantity
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
power of alternating current
توان جریان متناوب
multiphase alternating current
جریان متناوب چند فازه
forced alternating current
جریان متناوب فشرده
alternating stress test
ازمایش تنش متناوب
alternating current rectifier
یکسوکننده
free alternating current
جریان متناوب هرز
rectification of an alternating current
یکسوکنندگی جریان متناوب
single phase alternating current
جریان متناوب یک فازه
high frequency alternating current
جریان متناوب فرکانس بالا
high frequency alternating current
جریان فرکانس بالا
initial alternating short circuit curren
جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
field
رشته
[دانشی]
zero field
بی میدان
field name
نام فیلد
To take field against somebody .
بر علیه کسی وارد شدن
field
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
to take the field
جنگ اغازکردن
to keep the field
درجای خودثابت ماندن
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
well field
حوزه تغذیه کننده چاه
zero field
بی حوزه
zero field
میدان صفر
right field
سمتراستزمین
field
شاخه
[دانشی]
field
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field
حوزه
field
میدانه
field
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
مشابه 4036
field
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
نوشتن داده روی PROM
field
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field
زمین بازی
field
دایره
field
پایکار
field
کارگاه
field
میدان دید
field
زمینه رزمی صحرایی
field
میدان رزم صحرا
field
دشت
field
فرودگاه
field
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
خارج اداره یا کارخانه
field
فیلد
field
زمین
field
میدان
field
صحرا
field
دشت کشتزار
field
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
بمیدان یا صحرا رفتن
field
رشته
field
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
force field
میدان نیرو
field template
الگوی فیلد
field study
بررسی میدانی
field shop
کارگاه صحرایی
field template
قالب فیلد
flying field
میدان فرودگاه
field shop
تعمیرگاه صحرایی
free field
میدان عمل ازاد
field strength
شدت میدان
field strcture
ساخت میدانی
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field stockade
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field stockade
ذخایر صحرایی
field splice
وصله کارگاهی
field theory
نظریه میدانی
fixed field
میدان ثابت
field work
کار در صحرا
field work
پژوهش میدانی
field wire
سیم جنگی
field wire
سیم صحرایی
field winding
سیم پیچی میدان
field survey
نقشه برداری زمینی
field winding
سیم پیچ اهنربایی
field vector
بردار میدان
field work
استحکامات صحرایی استحکامات
field work
کار میدانهای
field upgradable
سخت افزار قابل توسعه درمحل
field theory
تئوری میدان ها
field theory
نظریه اساسی میدان
field worker
پژوهشگر میدانی
field work
کار صحرایی
field trial
مسابقه تازیهای شکاری
field trip
گردش علمی
field type
از نوع جنگی
field type
نوع رزمی
field voltage
ولتاژ میدان
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field of fire
میدان اتش
field of vision
میدان بینایی
field of vision
میدان دید
field officer
افسر عملیات صحرایی
field officer
افسر رزمی
field officer
افسر رسته رزمی
field operating
عمل کننده در صحرا
field operating
فعال درصحرا رده صحرایی
field order
دستورالعمل رزمی
field order
دستورعملیاتی دستور رزمی
field of fire
میدان تیر
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field of view
منظره
field of force
میدان نیرو
field of force
میدان نیروی مغناطیسی
field of gravity
میدان ثقل
field of honor
صحنه دوئل
field of play
زمین بازی
field of play
پیست شمشیربازی
field of regard
میدان دید
visual field
میدان دید
field of view
میدان دید
field pea
نخود سبز فرنگی
field piece
توپ صحرائی
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field regulator
تنظیم کننده میدان
field rheostat
رئوستای میدان
field rheostat
تنظیم کننده میدان
field rheostat
رگولاتورمیدان
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
field roving course
مسابقه تیراندازی جنگلی
field separator
جدا ساز میدان
field service
خدمات پایکار
field service
تعمیر در محل
field service
خدمات رزمی
field regulator
نافم میدان
field rectifier
یکسوساز میدان
field point
سر تیر بسیار نازک
field pole
قطب میدان
field privilege
امتیاز فیلد
field radio
بی سیم صحرایی
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
field range
میدان تیر رزمی
field range
میدان تیرجنگی
field ration
جیره صحرایی
field ration
جیره رزمی
field service
پشتیبانی سرویس رزمی
rice field
برنج کاری
sort field
فیلد مرتب سازی
stray field
میدان هرز
tension field
میدان کششی
track and field
وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
track and field
ه
track and field
چکش
track and field
دیسک و غیره
track and field
دو و میدانی
two phase field
میدان دو فاز
sort field
میدان مرتب سازی
sort field
میدان جور کردن
sort field
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
rotary field
میدان دوار
rotating field
میدان گردان
rugby field
زمین بازی رگبی
self consistent field
میدان خود سازگار
sensory field
میدان حسی
series field
میدان زنجیری
shunt field
میدان شنتی
signed field
میدان علامت دار
solenoidal field
میدان سولنئیدی
uniform field
میدان یکنواخت
unprotected field
میدان حفافت نشده
play the field
<idiom>
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
scalar field
میدان نرده ای
[ریاضی]
[فیزیک]
tensor field
میدان تانسوری
[ریاضی]
field tensor
میدان تانسوری
[فیزیک]
vector field
میدان برداری
[ریاضی]
[فیزیک]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com