English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
English Persian
ambient noise نوعی صدای زیرابی
ambient noise صدای اطراف
Other Matches
ambient پرمون
ambient محاصره شده
ambient گرداگرد
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
ambient پس زمینه معمولی
ambient محدود
ambient music موسیقی متن
ambient music موزیک متن
ambient conditions شرایط محیطی
ambient music موسیقی پس زمینه
ambient pressure فشار محیط
ambient temperature دمای محیط
ambient temperature درجه حرارت محیطی
ambient water ابی که در عمق معین دراطراف غواص است
ambient quality standard استاندارد کیفیت پرمون
what noise is that? این چه صدایی است
noise صدا
noise سر و صدا
noise همهمه
noise سروصدا
noise شلوغ
noise اوا
noise پارازیت
noise عامل مخل
noise شایعه و تهمت
noise اختلال
noise خش
noise صدا راه انداختن پارازیت
noise طنین
noise قیل وقال
noise سر وصدا
noise سر و صدا
noise انتشار دادن
noise نویز
noise استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise منبع تغذیه
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise نوفه
they make much noise خیلی صدا می کنند
they make much noise زیاد شلوق می کنند
shot noise اثر ساچمهای
schottky noise همهمه شوتکی
quantization noise اختلال تدریج
noise suppressor صدا خفه کن
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
noise suppression پارازیت گیری
noise potential پتانسیل نویز
noise silencer خاموشگر همهمه
to make a noise صدا کردن
to make a noise شلوق کردن
to make a noise پهن شدن
to make noise سر و صدا کردن
picture noise پارازیت روی تمام صفحه نمایش
The noise kept me awake . سروصدا نگذاشت بخوابم
The noise died down. سروصدا ها خوابید
big noise آدم مهمدریکارگان
white noise نویز سفید
white noise نوفه سفید
to make a noise منتشر شدن
noise pollution الودگی صدا
noise margin تفاوت خش
background noise همهمه
input noise پارازیت ورودی
induced noise نویزجریان قوی
induced noise پارازیت القاء شده
impluse noise نویز ضربه جریان
indistinct noise صدای اهسته و نامعلوم
i am unused to that noise من به ان صدا اشنا نیستم
humming noise اغتشاش صوتی
he makes most noise میکند
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
grid noise پارازیت شبکه
grid noise نویز شبکه
background noise اختلال پس زمینه
background noise صدای پس زمینه
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise پارازیت
background noise اصوات مزاحم
input noise پارازیت اولیه
noise pollution نوف الایی
noise generator خش زا
make a noise سر و صدا کردن
make a noise شلوغ کردن
noise filter صافی همهمه
galactic noise تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
noise immunity مصونیت از اختلال
noise level میزان خش
noise level سطح پارازیت
noise limiter همهمه کاه
magnetic noise نویز مغناطیسی
intensity of noise شدت پارازیت
noise transmitter فرستنده پارازیت
line noise اختلال
line noise پارازیت خط
to make a noise in the world مشهور شدن
input noise voltage ولتاژ پارازیت اولیه
magnetic fluctuation noise اثر برکهاوزن
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
The noise distracts my attention . سروصد ا حواسم را پرت می کند
signal to noise ratio نسبت پیام به همهمه
noise reducing antenna system انتن ضد همهمه
He is a bih shot ( noise ) in this town . جزو کله گنده های شهر است
His invevtion made a noise in the world. اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
I hear a strange noise ( voice , sound ) . صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com