Dictiornary-Farsi | american civilian internee information | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
american civilian internee information	قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا


Other Matches

civilian internee information bureau	دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
American Standard Code for Information Interchange	کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند
internee	فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internee	سوقی
internee	پناهنده
civilian	شخص غیر نظامی
civilian	شخصی
civilian	غیر نظامی
civilian	کشوری
civilian enterprise	موسسه غیرنظامی
civilian employees	کارمندان غیرنظامی
civilian supply	امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
civilian preparedness for war	بسیج غیرنظامیان
civilian preparedness for war	اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
civilian occupational specialty	تخصص غیر ارتشی
civilian occupational specialty	کدهای تخصصی غیرنظامی
information [on] about somebody] [something]	آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Where can I get information?	از کجا می توانم بپرسم؟
for your information	برای اگاهی شما
information [on] about somebody] [something]	خبر [در باره کسی یا چیزی]
asking for information	استعلام
further information	آگاهی بیشتر
information	اخبار
information	مفروضات اطلاعات
information	اطلاع دادن
information	سوابق
information	معلومات اگاهگان
information	پرسشگاه
information	استخبار خبر رسانی
information	اطلاعات
information	معلومات
information	اگاهی
information	خبر
information	اتهام
information	نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information	داده ها
information	دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information	اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information	داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information	اطلاع
information	تهمت
information	معلومات معیطات
information system	سیستم اطلاعات
input information	اطلاعات ورودی
input information	اطلاعات اولیه
information unit	واحد اطلاعات
information utility	utility computer
information transmission	انتقال اطلاعات
information theory	نظریه اطلاعات
information providers	تهیه کنندگان اطلاعات
information retrieval	بازیابی اطلاعات
lay an information against someone	بر علیه کسی اعلام جرم کردن
information revolution	تحول اطلاعات
information routing	مسیریابی اطلاعاتی
information science	علم اطلاعات
information science	علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information service	خدمت اطلاعاتی
information service	سرویس اطلاعاتی
information service	خدمات اطلاعات
information source	منبع اطلاعات
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...	ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
information system	سیستم اطلاعاتی
information test	ازمون معلومات
information theory	نظریه اگاهی
information theory	نظریه خبر
information program	اگاه سازی برنامه اطلاعات
inside information	اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
lay an information against some one	نسبت به کسی اعلام جرم کردن
stationary information	اطلاعات لایتغیر
Where is the information desk?	میز اطلاعات کجاست؟
troop information	برنامه اگاه سازی
information desk	میز اطلاعات
teachnical information	اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
Ministry of Information .	وزارت اطلاعات
to dig for information	خبرجویی کردن
to dig for information	جویای خبرشدن
troop information	مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
wrong information	اطلاعات نادرست
information counter	جایگاهاطلاعات
to fish for information <idiom>	یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
redundant information	یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
market information	اطلاعات و دادههای بازار
ministry of information	وزارت اطلاعات
leakage of information	نشت اطلاعات
to pump somebody for information <idiom>	یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
perfect information	اطلاعات کامل
information office	دفتر اطلاعات
public information	اطلاعات عمومی
public information	اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
information console	کنسولاطلاعاتی
false information	خبر نادرست
oral information	اطلاعات گفتاری [شفاهی]
spatial information	اطلاعات فضایی [فاصله ای]
spacial information	اطلاعات فضایی [فاصله ای]
a piece of information	یک تکه اطلاع
pieces of information	چندها تکه اطلاعات
defense information	اطلاعات نظامی
defense information	اطلاعات دفاعی
derived information	اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
information on demand	اطلاعات با تقاضا
false information	اطلاعات نادرست
a few scraps of information	یک خرده اطلاعات [ناکافی]
information technology	تکنولوژی اطلاعات
information program	برنامه اگاه سازی
Please send me information on ...	خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
information sheet	برگه اطلاعات
hidden information	اطلاعات پنهان کرده
information bureau	دفتر اطلاعات
information bureau	مرکز جمع اوری اطلاعات
information capacity	فرفیت خبری
information center	مرکز اطلاعات
information center	مرکز جمع اوری اطلاعات
information explosion	انفجار اطلاعات
information flow	روانه خبر
information hiding	یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information networks	شبکههای اطلاعاتی
information processing	تقویم اخبار
information processing	نتیجه گیری ازاخبار
information processing	پردازش اطلاعات
[pieces of] information	اطلاعات
information box	قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bits	بیتهای اطلاعاتی
genetic information	اطلاعات وراثتی
information approach	روش کسب اطلاعات
flow of information	گردش اطلاعات
information banks	بانکهای اطلاعاتی
to gather information [about; on]	جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
to give [provide] somebody [some] information	به کسی آگاهی دادن
to pass on [information or news]	به بقیه اطلاع دادن
To obtain first-hand information .	خبر دست اول کسب کردن
To glean information . To nose around .	سر وگوش آب دادن
It would not be proper for me to give you that information.	درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
In regard to the proposed changes I think we need more information.	در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
flight information board	تابلواطلاعاتپرواز
information management system	سیستم مدیریت اطلاعات
information retrieval system	سیستم بازیابی اطلاعات
action information center	مرکزاطلاعات تاکتیکی
office information system	سیستم اطلاعات اداری
on line information service	سرویس اطلاعاتی مستقیم
aeronautical information overprint	اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
general information data	اطلاعات و امار عمومی
freedom of information act	قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
executive information system	نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
action information center	مرکز اخبار تاکتیکی
management information system	سیستم مدیریت اطلاعات
management information system	نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
information processing carriculum	دوره پردازش اطلاعات
information processing center	مرکز پردازش اطلاعات
information processing machine	computer
information processing systems	نظامهای خبرپردازی
information resource management	مدیریت منبع اطلاعات
information storage and retrieval	بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
machine readable information	اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
information and storage and retrieval	ذخیره و بازیابی اطلاعات
essential elements of information	عناصراصلی اطلاعات
personal information manager	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
survey information center	مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
association in information systems	professionals
association in information systems	انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
central information file	سیستم اصلی ذخیره داده
target information center	مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
command information program	برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
computer information system	سیستم اطلاعات کامپیوتری
to broad cast information	خبری که درهمه جا منتشرشود
combat information center	مرکز اطلاعات رزمی
essential elements of information	عناصر اصلی اخبار
combat information center	اطاق عملیات
target information center	مرکز اطلاعات هدف
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .	سر وگوشی آب دادن
automatic terminal information service	ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
canadian information processing society	انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
national crime information center	شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
biographical information blank form	فرم پر نشده بیوگرافی افراد
dow jones information service	سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
not in use [American] <adj.>	ازکارافتاده
American	ینگه دنیایی
American	مربوط بامریکا
American	تورنمنت دورهای شطرنج
from the get-go [American E] <adv.>	ازهمان اولش
to come around [American E]	[دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
American	امریکایی
un-American	ناوابسته به امریکا
from the get-go [American E] <adv.>	از اول
un-American	غیر امریکایی
Enough already! [American E]	دیگه اینقدر حرف نزن! [اصطلاح روزمره]
Enough already! [American E]	کافیه دیگه! [خسته شدم از این همه حرف] [اصطلاح روزمره]
not in use [American] <adj.>	خراب [ازکارافتاده]
un-American	ضد امریکایی
coloration [American]	فن رنگرزی
coloring [American]	فن رنگرزی
analyze [American]	عیار گرفتن
analyze [American]	محک زدن
analyze [American]	تجزیه کردن
analyze [American]	مطالعه کردن
analyze [American]	تحقیق کردن
analyze [American]	ارزیابی کردن
analyze [American]	سنجیدن
analyze [American]	بررسی کردن

american civilian internee information

قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا