English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
american standard Interchange forInformation Code
american standard کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
Search result with all words
American Standard Code for Information Interchange کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند
Other Matches
standard سنجه
standard قسمت ساکن دستگاه
standard نورم مقیاس
standard یکسان معیار
standard همگون یکنواخت یکجور
standard همشکل
standard معمولی
standard A استانداردA
standard طبیعی یا معمولی
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard همسان
standard قانونی
standard عیار قانونی استاندارد مقرر
standard متعارفی
standard نمونه قبول شده معین
standard مقرر قانونی
standard قالب
standard الگو
standard استاندارد همگون
standard معیار
standard متعارف
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard نشان پرچم
standard متداول
standard مرسوم
standard نمونه قانونی
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard استانده
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard کالای جانشین رزمی
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard استاندارد
resistance standard مقاومت استاندارد
primary standard استاندارد اولیه
portable standard چراغ ایستا
portable standard چراغ مطالعه
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
standard resistor مقاومت استاندارد
secondary standard استاندارد ثانویه
standard gauge اندازه معمولی
standard score نمره معیار
silver standard واحد پول نقره
silver standard استاندارد نقره
inductance standard اندوکتانس
standard interface رابط استاندارد
per standard compass برحسب قطب نمای استاندارد
inductance standard متعارف اندوکتانس
standard motor موتور معمولی
standard motor موتوراستاندارد
living standard سطح زندگی
magnetic standard اهنربای استاندارد
standard method روش استانده
standard measure اندازه استاندارد
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard load بار تنظیم شده
standard language زبان متعارف
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard ohm اهم استاندارد
standard interface واسطه استاندارد
paper standard پول رایج مملکت
standard metre متر قانونی یا قبول شده
standard error of mean خطای معیار میانگین
standard conditions شرایط متعارفی
standard costs هزینههای استاندارد
standard costs هزینههای نرمال
standard deviation انحراف معیار
standard error خطای استانده
standard error خطای معیار
standard error خطای استاندارد
standard error خطای معدل
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard condition شرایط استاندارد
standard function تابع استاندارد
ST0 standard استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
standard atmosphere اتمسفر استاندارد
standard atmosphere اتمسفر
standard form صورت متعارف
standard feature خصیصه متعارف
standard bar میله استاندارد
standard bar میله معمولی
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard brick اجر معمولی
standard candle شمع استاندارد
standard cell پیل استاندارد
standard compass قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard error خطای پایه
standard bearer علمدار
system standard استانداردسیستم
system standard معیار سیستم
standard trench سنگر معمولی
standard time زمان رسمی
standard time ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time وقت بین المللی
standard subroutine زیرروال متعارف
standard stimulus محرک معیار
standard specification مقررات استاندارد
standard specification دستورات استاندارد
standard solution محلول استاندارد
standard time زمان استانده
standard section پروفیل استاندارد
wage standard دستمزد استانده
standard lens نفراستاندارد
standard bearer پیشوا
standard bearers پرچم دار
standard bearers علمدار
standard bearers پیشوا
standard bearer پرچم دار
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
double standard نظام دو معیاری
standard of living سطح زندگی
standard of living استاندارد زندگی
standard of living معیار زندگی
standard class درجه استاندارد
standard rudder 51 درجه سکان
standard rate نرخ استاندارد
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
escort of the standard گارد محافظ پرچم
escort of the standard گارد پرچم
standard penetration ازمایش نفوذی استاندارد
floor standard لامپ پایه دار
floor standard چراغ پایه دار
frequency standard استاندارد فرکانس
standard pascal پاسکال استاندارد
gold standard واحد طلا
gold standard پایه طلا
gold standard نظام پولی طلا
gold standard نظام پایه طلا
standard pitch گام استاندارد
calibration standard اندازه کالیبراسیون
calibrating standard تنظیم شده به صورت استاندارد
calibration standard استانداردتنظیم
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
standard price قیمت پایه
basic standard استاندارد اولیه
standard price قیمت استاندارد
standard product cost ارزش تولید استاندارد
standard oil company شرکت نفت استاندارد
standard rain gage باران سنج معمولی
standard error of estimate خطای معیار براورد
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
standard oxidation potential پتانسیل اکسایش استاندارد
standard oil company استاندارد اویل کمپانی
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
standard error of measurement خطای معیار اندازه گیری
standard hydrogen electrode الکتورد هیدروژن استاندارد
standard lamp holder سرپیچ معمولی لامپ
standard poker hands استانداردبرهایدستی
ambient quality standard استاندارد کیفیت پرمون
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
international gold standard پایه طلای بین المللی
Industry Standard Architecture استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
gold exchange standard پایه ارز طلا
gold bullion standard پایه طلای غیر مسکوک
gold bullion standard پایه شمش طلا
double standard planer دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
data encyption standard استاندارد حفافت داده
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
current standard cost هزینه استاندارد و مورد قبول
basic standard cost قیمت پایه
basic standard cost قیمت استاندارد
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
standard lamps [British] چراغ های پایه دار
standard lamp [British] آباژور زمینی
standard lamp [British] چراغ پایه دار
international standard atmosphere اتمسفر استاندارد بین المللی
minimum standard of living حداقل سطح زندگی
standard temperature and pressure شرایط استاندارد
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
standard atmospheric pressure فشار متعارفی جو
standard atmospheric pressure فشاراستاندارد جو
standard conversion factor ضریب تبدیل استاندارد
standard error of difference خطای معیار تفاوت
standard electrode potential پتانسیل الکترود استاندارد
standard electrode potential پتانسیل استاندارد الکترود
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
standard temperature and pressure شرایط متعارفی
standard temperature and pressure شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard lamps [British] آباژورهای زمینی
standard free energy of formation انرژی ازاد تشکیل استاندارد
standard progressive matrices test ازمون ماتریسهای مدرج معیار
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
American مربوط بامریکا
American تورنمنت دورهای شطرنج
Enough already! [American E] کافیه دیگه! [خسته شدم از این همه حرف] [اصطلاح روزمره]
not in use [American] <adj.> ازکارافتاده
un-American غیر امریکایی
un-American ناوابسته به امریکا
American امریکایی
un-American ضد امریکایی
American ینگه دنیایی
not in use [American] <adj.> خراب [ازکارافتاده]
to come around [American E] [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
Enough already! [American E] دیگه اینقدر حرف نزن! [اصطلاح روزمره]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com