Total search result: 78 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
an a answer |
پاسخ مثبت |
|
|
Search result with all words |
|
answer |
: پاسخ دادن |
answer |
جواب دادن از عهده برامدن |
answer |
ضمانت کردن |
answer |
دفاع کردن |
answer |
جوابگو شدن |
answer |
بکار امدن بکاررفتن |
answer |
بدرد خوردن مطابق بودن |
answer |
جواب احتیاج را دادن |
answer |
: جواب پاسخ |
answer |
دفاع |
answer |
پاسخ |
answer |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
answer |
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند |
answer |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
answer |
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش |
answer |
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد |
answer |
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی |
answer |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answer |
پاسخ به یک سوال |
an abrupt answer |
جواب تند |
answer key |
کلید پاسخها |
answer mode |
حالت جواب |
answer mode |
حالت پاسخ |
answer pennant |
پرچم جواب |
answer/originate |
رسانه ارتباطی |
answer/originate |
مثل مودم |
answer/originate |
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند |
answer/originate |
دریافت / ارسال |
auto answer |
خود جواب |
right answer |
پاسخ درست |
i must answer for the damages |
ازعهده خسارت ان باید برایم |
originate answer |
مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد |
question answer |
سئوال- جواب |
question answer |
صف |
question answer |
صف بستن |
question answer |
در صف گذاشتن |
the answer is in the negative |
پاسخ ان منفی است |
to answer in the a |
پاسخ مثبت دادن |
to answer in the a |
اری گفتن بله گفتن |
to definitive answer |
پاسخ قطعی |
to press for an answer |
با صرار یا فشار پاسخ خواستن |
voice answer back |
پاسخ سمعی |
voice answer back |
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد |
whyŠthere is the answer |
در سر جواب |
whyŠthere is the answer |
شرط در امده تقریبا معنی میدهد |
auto answer indicator |
جوابگویاتوماتیکی |
To answer back. |
جواب دادن ( یکی بدو کردن ) |
Please answer the telephone. |
لطفا" جواب تلفن را بدهید |
Answer me this question. |
جواب این سؤالم را بده |
A straightforward answer. |
جواب سر راست |
A correct answer. |
جواب صحیح |
The wrong answer. |
جواب غلط |
He was pressed for pressed for ad answer . |
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد |
The answer to fools is silence. <proverb> |
جوب ابلهان خاموشى است . |
Force is the answer to force. <proverb> |
جواب زور را زور مى دهد . |
A logical remark has no answer. <proverb> |
یرف یساب جواب ندارد . |
in answer to |
در پاسخ به |
no answer [n/a] [in forms] |
بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن] |
to push for an answer [in reference to something] |
برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی] |
glib answer |
پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر] |
to frame an answer |
پاسخی را طرح کردن |
to fail to provide an answer |
درماندن در دادن پاسخ |
to be at a loss for an answer |
پاسخی نداشتن |
never to be at a loss for an answer |
همیشه حاضر جواب بودن |
answer [to something] |
پاسخ [به چیزی] [راه حل] |
the answer to the riddle |
حل این معما |
More money is not the answer to this problem. |
پول بیشتر حل این مسئله نیست. |
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. |
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد. |
reply [answer] |
پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه] |
early answer |
پاسخ زود |
Why don't you answer? |
چرا جواب نمی دهید؟ |
the answer is right under your nose <idiom> |
جواب مثل روز روشن است |
to answer the call of nature <idiom> |
به توالت رفتن [اصطلاح روزمره] |
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. |
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد. |
reaction [answer, commentary] |
نظر |
reaction [answer, commentary] |
رای |
reaction [answer, commentary] |
پاسخ |
Partial phrase not found. |