Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English
Persian
an insolvent estate
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
Other Matches
insolvent
درمانده
insolvent
معسر
insolvent
محجور
insolvent
فاقد توانایی پرداختن دیون
insolvent
متوقف
insolvent
غیر ملئی
insolvent
مفلس
an insolvent merchant
بازرگان درمانده
insolvent law
قانون اعسار
insolvent law
قانون درماندگی
estate
وضعیت
estate
حالت
estate at will
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
estate
دارائی
estate
دارائی فردمتوفی
estate
ماترک
estate at will
اجاره مشروط
estate
دسته طبقه
estate
دارایی
estate
ملک
one third of estate
ثلث
third estate
عوام
one third of estate
ثلث ترکه
estate
املاک
estate in reversion
هبه قابل رجوع از جانب واهب
fourth estate
مطبوعات عمومی
estate tax
مالیات مستغلات
estate tax
مالیات بر املاک
estate of a deceased
ماترک
estate in remainder
تملک معلق
estate in remainder
ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
estate of a deceased
ترکه
estate in reversion
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
trading estate
ملکتجاری
fourth estate
نشریات ملی
fourth estate
رکن چهارم مشروطیت
life estate
حق عمری
winding up an estate
تقسیم مال بین غرماء
one thrid of the estate
ثلث ترکه
partition of an estate
افراز ملک
separate estate
اموال شخصی زن
life estate
عمری
estate cars
اتومبیل استیشن
housing estate
محوطهی خانه سازی
estate agent
فروشندهزمینوملک
industrial estate
محوطهصنعتی
estate in fee
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
estate in dower
میراث قانونی زوجه
estate in common
مالکیت مشاع
real estate
مستغل
real estate
املاک و مستغلات
real estate
مال غیرمنقول
real estate
خرید زمین
real estate
معاملات زمین
real estate
مستغلات
real estate
زمین
real estate
املاک و ساختمان
real estate
ملک
administration of estate
اداره ترکه
estate for years
حق رقبی
estate for life
حق عمری
estate duty
مالیات ارث
estate in common
اشتراک در مالکیت زمین
estate in common
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
estate duty
مالیات بر ارث
estate by curtesy
میراث قانونی زوج
distribution of the estate
تقسیم ترکه
equitable estate
عین مرهونه
equitable estate
در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
estate by curtesy
در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
to let something
[British E]
[Real Estate]
کرایه دادن چیزی
estate in joint tenancy
در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
estate in joint tenancy
واگذاری مشاع
benefical owner of an estate
مالک بهره برداریک دارایی
real estate tax
مالیات بر مستغلات
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
real estate broker
واسطه املاک
real estate agency
بنگاه معاملات املاک
original and derivative estate
اصل مال یا نمائات یا منافع ان
original and derivative estate
مال اصلی و مال فرعی
to let something
[British E]
[Real Estate]
اجاره دادن چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com